هوالفتاح العليم

یکشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۹

بسم الله الرحمن الرحیم
هوالفتاح العلیم
سالها از حماسه دفاع مقدس می گذرد ، یاد یاران سفر کرده وغربت جانبازیهای آن روزها در اعماق وجودمان ما را به فکر فرو میبرد که واقعا آیا بعد از شهدا ما به وظیفه خود عمل کرده ایم یا خیر؟
شاید بهترین پاسخ را آن پیر سفر کرده داده است که خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند

در مقاله ذیل که به نظربنده جمع بندی خوبی درمورد وقایع سالهای پایانی جنگ است ، گوشه هایی از عظمت امام خمینی (ره) و امت امام از یک سو و اوج ظلمت حاکم بر جهان یا واژه استکبار جهانی به چشم می خورد.
از خدامیخواهم که توفیق مجاهدت خالصانه وشهادت در راهش را به من هم عطا فرماید
اللهم صل علی محمد وآل محمد-6 شعبان 1431 / يکشنبه 27 تير 1389 / Jul 18 2010

نگاهي به وقايع تاريخي منتهي به پذيرش قطعنامه 598

صدام: پذيرش قطعنامه پشت ما را مي شكند


خبرگزاري فارس: صدام در جلسه اي اظهار داشت كه ما فكر مي كرديم خميني تنها مرد خدا و عبادت است ما نمي‌دانستيم او يك سياستمدار خبره است پذيرش قطعنامه پشت ما را مي شكند.
سال 1365 شمسي در حالي به پايان مي رسيد كه نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در حال تثبيت مواضع خويش در منطقه عملياتي شرق بصره ، موسوم به شلمچه بودند كه به دنبال عمليات كربلاي 5 به تصرف آنان در آمده بود. عمليات كربلاي 5 گرچه به هدف نهايي خود يعني جدا سازي منطقه بصره از شمال عراق نرسيد اما براي رژيم بعثي عراق كابوسي تكان دهنده را آفريد و تمام حاميان منطقه اي و جهاني صدام را به تكاپويي جدي واداشت. سال 1365 با وعده سال تعيين سرنوشت جنگ توسط مسئولين بلندپايه جمهوري اسلامي آغاز شده بود و همين اشاره براي رژيم بعثي عراق كافي بود تا تمام توان ماشين جنگي خود را به كار گرفته و فعل و انفعالات نظامي و سياسي ايران اسلامي را زير ذره بين قرار دهد. در همين راستا ، ماجراي رسوايي «مك فارلين» و خدشه دار شدن اعتبار آمريكا در ميان متحدان عرب خود باعث شد كه واشنگتن جهت كسب آبروي برباد رفته اش ، ملاحظات سياسي و امنيتي را كنار گذاشته و هديه بسيار گرانقيمتي را به صدام تقديم نمايد. تصاوير ماهواره اي دقيقي كه توسط سرويس هاي امنيتي ايالات متحده از جابجايي گسترده نيروهي نظامي ايران در جبهه هاي جنوب تهيه شده بود ، شيرين ترين بخش اين هديه آمريكايي به شمار مي رفت و در نهايت به ارتش بعث كمك كرد تا مختصات نسبتا دقيقي از مشخصات زماني و مكاني عمليات سرنوشت ساز ايران به دست آورد. دقيقا به همين دليل بود كه «عمليات كربلاي 4» در همان دقايق آغازين به بن بست رسيد و پس از چند ساعت عملا متوقف گرديد. اين پيروزي سريع براي ارتش بعث عراق يك پيام آشكار داشت ؛ مطابق سنت حاكم بر استراتژي رزم نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ،تا يك سال ديگر عمليات بزرگ و خطرسازي انجام نخواهد شد و اين مجالي مغتنم و ارزشمند براي صداميان محسوب مي شد. بعثيان با اعلام جشن ملي در عراق ، در مستي كاميابي هاي خود غرقه بودند كه هجوم سنگين قواي اسلام در جبهه جنوب آن هم تنها به فاصله 15 روز از توقف عمليات كربلاي 4 آغاز شد و شگفتي جهان را برانگيخت. بسيجيان و پاسداران ايراني به مدت 35 روز متوالي ، نبردي را در شرق بصره و منطقه استراتژيك شلمچه دنبال كردند كه به لحاظ حجم آتش و ميزان قواي درگير در عمليات ، در تاريخ معاصر نظيري نداشت. عمليات كربلاي 5 به تمام نظاره گران جهاني نشان داد كه ايران اسلامي در بدترين شرايط نيز توان عوض كردن معادلات را دارد و تداوم اين جنگ در كنار پشتيباني همه جانبه از عراق نيز نمي تواند پاياني مطابق ميل قدرت هاي جهاني را براي آن به دنبال داشته باشد. به اين ترتيب سال 1366 شمسي در حالي شروع مي شد كه براي نخستين بار ، حاميان عراق (اعم از عناصر منطقه اي و بين المللي) به صورت جدي ، گزينه پايان دادن به جنگ ايران و عراق را ، به نحوي كه ايران به عنوان طرف پيروز جنگ قلمداد نشود آغاز نمودند. در صحنه ديپلماتيك ، تلاش براي تدوين قطعنامه اي جديد در سازمان ملل متحد با پيگيري اكيد ابرقدرت ها آغاز شد و در كنار اين رويكرد ، تحركات سياسي نظامي در منطقه جهت تغيير توازن قوا در منطقه ،به نفع عراق و حاميان عربش نيز در دستور كار قرار گرفت تا در هنگامه چانه زني هاي آينده ، ايران از موضع ضعيفي برخوردار باشد.نخستين اقدام عملي آمريكا در همين راستا ، اعلام آمادگي جهت تامين امنيت كشتي هاي نفت كش كويتي بود كه در خليج فارس تردد مي كردند. به اين ترتيب علاوه بر اين كه آمريكا به بهانه حفاظت از نفت‌كش‌هاي كويتي، مجهز‌ترين ناوگان نظامي خود را عازم خليج ‌فارس مي كرد و عملا به قدرت نمايي در مرزهاي دريايي ايران در جنوب مي پرداخت، امنيت صادرات نفت كويت نيز كه بخش عمده اي از صادرات نفت عراق از طريق اين كشور انجام مي گرفت تضمين مي نمود و اين در حالي بود كه جريان صادرات نفت ايران ، زير تهديد هميشگي نيروي هوايي عراق قرار داشت. بدين ترتيب مسئولين جمهوري اسلامي حق داشتند كه اين اقدام آمريكا را مداخله اي مستقيم به نفع عراق در جنگ به حساب آورند. از سوي ديگر قطعنامه 598 نيز تنها يك روز پيش از اولين اقدام آمريكا در حفاظت از نفت‌كش‌هاي كويتي در 30 تير 1366 تصويب شد. عمليات «اسكورت نفت‌كش‌ها» از منظر ايران هيچ معنايي جز اعمال فشار به منظور پذيرش قطعنامه 598 ، آن هم در زماني كه ايران از برتري نظامي در جبهه ها برخوردار بود ،نداشت.اولين عمليات اسكورت براي نفت‌كش‌هاي كويتي «گس پرنس» و «بريجتون» انجام شد. اما برخورد نفت‌كش غول‌پيكر «بريجتون» با مين كه خسارات سنگيني را به بار آورد حيثيت آمريكا را به شدت لكه‌دار كرد. ايران بدون پذيرش مسئوليت اين واقعه از آن ابراز خرسندي كرد و آمريكا را به خاطر توخالي بودن وعده‌هايش به سخره گرفت. حدود يك هفته بعد، در تاريخ 9 مرداد 1366، زائران ايراني خانه خدا كه در حال برگزاري تظاهرات سالانه برائت از مشركين بودند در شهر مكه توسط عوامل امنيتي رژيم سعودي مورد حمله قرار گرفتند كه طي آن چهارصد حاجي به شهادت رسيدند. اين اتفاق كه با حمايت آشكار و صريح اكثر كشورهاي منطقه (به جز ليبي و سوريه) مواجه شد و سكوت كامل مجامع بين‌المللي و حتي پشتيباني رسمي آمريكا را در پي داشت اولاً باب منازعه مستقيم و بي‌باكانه كشورهاي حاشيه خليج فارس را با ايران باز كرد و ثانياً نشان داد كه آمريكا در مواجهه با تهديد منافع خود در منطقه خليج فارس، بدون ملاحظه پايگاههاي عقيدتي انقلاب اسلامي را در هر كجاي جهان هدف خواهد گرفت. ضمن اينكه غوغاي خبري ناشي از اين فاجعه بي‌سابقه، اخبار مربوط به شكست طرح اسكورت نفت‌كش‌ها را تحت تأثير قرار داد و بيش از ساير مسائل به نفع آمريكا تمام شد. پس از وقوع فاجعه خونبار مكه، منطقه خليج فارس شاهد يك دور حملات نظامي عليه منافع ايران بود. اين حملات كه در مراحل مختلفي شكل گرفت، در مقاطع حساسي به وقوع پيوست. در ابتدا، عراق حملات هوايي خود عليه ايران را با حمله به تأسيسات نفتي و كشتي‌هاي تجاري و نفت‌كش‌ها آغاز كرد. همچنين نيروي هوايي عراق شش شهر ايران را مورد حمله سنگين قرار داد، ايران با توجه به موقعيت جديد و احتمال افزايش فشارهاي عراق با حمايت آمريكا و كشورهاي منطقه، پيش از اين اعلام كرده بود بمباران‌هاي عراق را از طريق حمله عليه حاميان اين كشور تلافي خواهد كرد. به اين دليل، متعاقب از سرگيري تهاجمات هوايي عراق، مقابله به مثل ايران محتمل به نظر مي‌رسيد. در چنين وضعيتي، براي اولين‌بار يك كشتي آمريكايي با پرچم پاناما در آب‌هاي درياي عمان با مين برخورد كرد. خبرگزاري‌ها به هنگام مخابره خبر به اين مسئله اشاره كردند كه برخورد اين نفت‌كش با مين به فاصله سه روز پيش از مانور دريايي ايران (موسوم به مانور شهادت در خليج فارس) در آب‌هاي منطقه و تمرين عمليات مين‌گذاري توسط قايق‌هاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي صورت گرفته است. در همين چارچوب، پس از اصابت كشتي پانامايي با مين و كشف مين‌هاي جديد در درياي عمان، سخنگوي پنتاگون براي نخستين‌بار علناً و رسماً ايران را مقصر قلمداد كرد، واكنش رسمي آمريكايي‌ها نشان‌دهنده تلاش جديد آنها براي گسترش حضور در منطقه، با وارد ساختن فشار بر كشورهاي اروپايي جهت ارسال ناو‌هاي مين روب به خليج فارس و همچنين فراهم‌سازي مقدمات اقدام نظامي عليه ايران بود. با اين حال آمريكايي‌ها براي رها شدن از اتهام مداخله در جنگ به سود عراق و با نگراني نسبت به از سرگيري حملات هوايي عراق عليه تأسيسات اقتصادي و نفتي ايران و مقابله به مثل اين كشور، از طريق كويت و عربستان از عراق درخواست كردند تا زمان صدور قطعنامه‌اي از طرف شوراي امنيت در مورد مجازات ايران، حملات خود را متوقف كند. عراق علي‌رغم بي‌ميلي نسبت به اين امر تحت فشارهاي پيگير آمريكا و كشورهاي منطقه چند هفته‌اي از تهاجمات هوايي خود دست كشيد. در آن مقطع زماني معادله حاكم بر جنگ بدين شكل بود كه رعاق لازمه پايان دادن به آن را گسترش حملات به منابع نفتي و نفت‌كش‌ها و كشتي‌هاي تجاري ايران مي‌دانست و چنين ارزيابي مي‌كرد كه طي اين حملات علاوه بر تخريب مؤثر اقتصاد ايران و در نتيجه تضعيف پشتوانه مالي جبهه‌هاي اين كشور، بر اثر اقدامات تلافي‌جويانه ايران، آمريكا هم به حمايت از كشورهاي منطقه، با ايران درگير مي‌شود و اين امر نهايتاً به سود عراق بود. برهمين اساس، توقف حملات هوايي عراق 45 روز بيشتر طول نكشيد و زماني كه عراق با عمليات‌هاي پارتيزاني موفق ايران و بي‌نتيجه بودن تلاش‌هاي آمريكا مواجه شد حملات خود را با بمباران نفت‌كش الوند كه مشغول بارگيري نفت خام در جزيره سيري بود از سر گرفت. آمريكايي‌ها كه از متقاعد ساختن ايران نااميد شده بودند و توانايي جلوگيري از تجاوز هوايي عراق را هم نداشتند، به ناچار بخشي از فشار خود عليه ايران را با نشان دادن چراغ سبز به عراق اعمال كردند و اميدوار بودند ايران با راها ساختن خواسته‌هاي خود، طرح و ابتكارعمل سازمان ملل براي پايان بخشيدن به جنگ را بپذيرد. در همين موقعيت بود كه عراق حملات خود را از سر گرفت. 48 ساعت پس از شروع دور جديد تهاجم عراق، يك كشتي باربري با پرچم كويت توسط يك قايق تندرو مورد حمله قرار گرفت. يك كشتي‌ باربري با پرچم كويت توسط يك قايق تندرو مورد حمله قرار گرفت. متقابلاً‌ عراق در ادامه حملات خود دو نفت‌كش يك يدك‌كش متعلق به ايران را مورد حمله قرار داد. سرانجام در تاريخ 1366.6.13 اصابت يك فروند موشك به جنوب كويت منجر به استمداد كويت از سازمان ملل شد. حمله موشكي به ساحل كويت در پاسخ به تهاجمات هوايي عراق، بحران منطقه خليج فارس را وارد مرحله جديدي كرد. اين حادثه نشان داد كه حضور نظامي آمريكا نه تنها كمكي به حل بحران نكرده، بلكه منجر به گسترش آن نيز شده است. ضمن اينكه صحت تحليل‌هاي موجود، يعني تأثير بازدارندگي حضور نيروهاي آمريكا در منطقه را در برابر ايران مخدوش كرد. آمريكا در اين وضعيت جديد به دنبال كسب ابتكار عمل در جنگ بود و چاره‌‌اي جز زدن ضربه مستقيم به ايران براي بازيابي آبروي از دست رفته‌اش نمي‌ديد. در تاريخ 30 شهريور 1366 دو فروند هلي‌كوپتر آمريكايي، كشتي «ايران اجر» متعلق به نيروي دريايي ارتش را به اتهام مين‌گذاري، بدون هيچ‌گونه هشدار قبلي مورد حمله قرار دادند كه در اين حادثه چهار ملوان اين كشتي شهيد، چهار تن مجروح و همچنين ده ملوان به اسارت آمريكايي‌ها درآمدند. آمريكا با افتخار و سروصداي فراوان اخبار اين عمليات را به سراسر جهان مخابره كرد. عمليات آمريكا عليه كشتي ايران يك شب قبل از سخنراني رئيس جمهور وقت ايران در مجمع عمومي سازمان ملل انجام گرفت اين خود دليلي منطقي است مبني بر اين كه چنين عملياتي با طراحي قبلي انجام گرفته است و خود آمريكايي‌ها نيز بعدها به اين امر اعتراف كردند. «واينبرگر» وزير دفاع آمريكا، با حضور در خليج فارس در هنگام غرق كشتي ايران اجرا با صراحت ابراز داشت: «وقتش رسيده، ريشه ملت ايران بايد خشكيده شود». در پاسخ به اين اتهام آمريكا بسيجيان نيروي دريايي سپاه در 13 مهر 1366، درصدد انجام عمليات «خفجي» روي چاه‌هاي نفتي عربستان در خليج فارس برآمدند كه بنابر دلايلي ميسر نشد. روز بعد يك تانكر عربستان سعودي به نام «ردالكبري» كه حامل مواد شيميايي بود در نزديكي سواحل امارات متحده عربي مورد حمله قرار گرفت و خسارات عمده‌اي ديد. پس از آن در 17 مهرماه، هلي‌كوپترهاي آمريكايي به قايق‌هاي تندرو ايراني كه در آب‌هاي كشور مشغول گشت‌زني بودند حمله كردند كه بر اثر اين حمله، دو قايق ايراني غرب شد و سه نفر از پاسداران انقلاب به شهادت رسيدند. همچنين بر اثر عمليات تدافعي قايق‌هاي ايراني، يك هلي‌كوپتر توپدار آمريكايي منهدم شد. يك هفته بعد نفت‌كش آمريكايي «سانگاري» كه در سواحل كويت لنگر انداخته بود مورد اصابت يك فروند موشك قرار گرفت و 18 نفر از خدمه آن زخمي شدند. فرداي آن روز هم نفت‌كش كويتي «سي‌ايل سيتي» كه تحت اسكورت ناوهاي آمريكايي بود و پرچم آمريكا را حمل مي‌كرد هدف موشك قرار گرفت و در نتيجه سه خدمه آن زخمي و نفت‌كش آسيب جدي ديد. كاخ سفيد در پي حمله موشكي ايران به اين دو كشتي، در 24 مهرماه اعلام كرد كه راه‌هاي پاسخ‌گويي به ايران را بررسي مي‌كند. در روز 1366.7.27 چهار ناوشكن آمريكايي به سكوهاي نفتي ايران به نام‌هاي «رشادت»، و «رسالت» حمله كردند و اين دو سكو را با شليك هزار گلوله‌ توپ منهدم نمودند. در پاسخ به اين اقدام آمريكا، سه روز بعد اسكله بندرالاحمدي كويت مورد اصابت يك فروند موشك قرار گرفت. اين حملات نظامي در خليج فارس كه شاهرگ حياتي نفت جهان به شمار مي‌رفت تأثير بسيار بدي در بازار بورس سهام به وجود آورد و چنان ركوردي را در اين بازار ايجاد كرد كه آمريكايي‌ها به آن «بحران دوشنبه سياه» لقب دادند. وحشت ايالات متحده از ادامه اين بحران اقتصادي كه حيات آمريكا را به طور جدي مورد تهديد قرار داده بود باعث شد آمريكا سياست جديدي را مبني بر عدم اقدام نظامي براي حمايت از كويت اعلام نمايد. تنها ماندن كويت در بحران اخير و همچنين ارسال پيام ايران مبني بر خودداري از تداوم حملات در صورت حفظ بي‌طرفي كويت و همچنين اعلام تلويحي كويت مبني بر عدم تمايل براي مواجهه با ايران باعث شد درگيري ميان ايران و آمريكا به طور موقت پايان يابد. بستن سنگها باز كردن سنگها در اين مرحله آمريكايي‌ها علي رغم اقدام نظامي عليه ايران، نه تنها نتوانستند ايران را از اقدام تلافي جويانه بازدارند، بلكه به هيچ گونه موفقيتي نيز براي پايان بخشيدن به جنگ دست نيافتند. ضمن اينكه برخلاف خواسته آمريكا اين ايران بود كه آخرين اقدام را انجام داد. در مرحله بعد آمريكا تلاش‌هاي گسترده‌اي را براي تصويب قطعنامه‌اي در جهت تحريم تجاري ايران به انجام رساند كه به دليل مخالف شوروي به نتيجه‌اي نرسيد و فعاليت‌هاي ديگر اين كشور براي تحريم اقتصادي همه جانبه ايران از جانب اروپا نيز بي‌نتيجه ماند و تنها تحريم تسليحاتي ايران بر اثر فشارهاي مستمر آمريكا تشديد شد. با توقف نبرد خليج فارس، توجه سپاه يك بار ديگر به جبهه‌هاي زميني معطوف شد و با انجام عمليات نصر 8 در شمال سليمانيه عراق، جنگ در زمين مجددا رونق گرفت. در برابر اين عملكرد ايران، غرب رويكرد ديگر را در پيش گرفت و آن مسلح كردن ارتش عراق و تقويت ماشين جنگي اين كشور بود كه با توجه به برتري ايران در صحنه نبرد، موازانه تسليحاتي را به نح قابل ملاحظه‌اي به نفع عراق تغيير داد. سيلي از تسليحات استراتژيك به سوي عراق سراز شد. انواع جنگنده‌هاي اخرين سيستم، موشك‌هيا دور برد و ميان برد، انبوه تانك، نفر بر، قبضه‌هيا توپ، هلي كوپتر و ... از سوي آمريكا، شوروي، انگليس، فرانسه، آلمان و ... با قيمت‌هاي مناسب و حتي بدون پرداخت پول، پس از هفت سال جنگ، عراق را به مراتب از شروع جنگ توانمندتر ساخت. اخبار غير آشكار نيز حكي از آن بود كه عراق در آستانه دستيابي به بمب اتمي است. همچنين در زمينه تهيه سلاح‌هاي شيمايي، حمايت بي‌دريغ كشورهاي اروپايي از عراق، موجب شد كه بغداد مهلك‌ترين مواد شيمياي را در زرادخانه‌هاي خود انبار كرده و از آنها در ميدان نبرد استفاده نمايد. اين در حالي بود كه ايران براي خريد ابتدايي‌ترين مايحتاج تسليحاتي هم دچار مشكل بود و قيمت‌هايي سرسام‌آور براي خريدهاي نظامي خود مي‌پرداخت و اين مسئله در كنار سقوط وحشتناك قيمت نفت و مشكلات جدي ايران براي صادرات نفت، به شدت پشتيباني مالي و تسليحاتي سپاه و ارتش را تحليل مي‌برد و اين تغيير توازن به نفع عراق و به زيان كشورمان هر روز بيشتر مي‌شد. ضمن اينكه فشارهاي بين‌المللي حتي از جانب متحدان قابل اعتماد ايران مانند سوريه ليبي نيز چند برابر شده و جو بين‌المللي سنگيني را عليه كشور به وجود آورده بود. بروز چنين شرايطي حاكي از آن بود كه فرصت جنگ عراق و ايران پايان يافته است و اين نزاع پس از حدود هشت سال در آستانه تعيين سرنوشت قرار دارد. دفاع ادامه مي‌يابد. با اين وجود، ايران براي حفظ برتري قوا، از طريق جبهه‌هاي زميني خود، جنگ را ادامه داد و پس از چند عمليات موفق در غرب كشور، در حالي كه عراق با موشك‌هاي دريافتي از شوروي، شهرهاي بزرگ كشور از جمله تهران را در پي در پي مورد حمله قرار مي داد سپاه پاسداران طي يك عمليات بزرگ در اسفند سال 1366 شهر كردنشين و استراتژيك حلبچه را به تصرف در آورد و يك بار ديگر قدرت نظامي خود را به نمايش گذاشت. اما ديگر رويه سابق چنگ با عراق كارگر نبود. تصميم جهاني براي جلوگيري از پيروزي ايران اتخاذ شده و عملا پس از عمليات آزاد سازي حلبچه آغاز گرديد. چند روز بعد از انجام عمليات والفجر 10 و ورود پاسداران انقلاب اسلامي به شهر حلبچه، صدام حكم اعدام تمامي مردم اين شهر را به دليل استقبال از نيروهاي ايراني صادر كرد و اين حكم را با بمباران بي‌سابقه شيميايي در اين شهر به اجرا در آورد. در پي اين بمباران، پنج هزار عراقي غير نظامي كشته شدند و حلبچه تا ده سال غير قابل سكونت اعلام شد. جنايت كشتار مردم حلبچه بسيار سهمگين بود وتا يك ماه كم و بيش در رسانه‌هاي خارجي بازتاب داشت اما در برابر چشمان حيرت زده جهانيان، هيچ اقدامي، حتي به صورت ظاهري و نمايشي از سوي مراجع و مجامع بين‌المليل براي محكوميت صدام انجام نگرفت و تدريجا اخبار آن به بايگاني‌ها سپرده شد. اين واقعه و بازتاب آن يك پيام براي ايران داشت از اين پس دست عراق براي هر كاري باز است. جمهوري اسلامي در موقعيت دشواري قرار داشت، از يك طرف به دليل برخورداري از برتري نظامي و ديدگاههاي اعتقادي خود مايل به عقب‌نشيني از مواضع اصولي و برخق خود نبود و از سوي ديگر براي پيگيري خواسته‌هايش در شرايط دشوار جهاني احتياج به يك عمليات بزرگ و پيروز ديگر داشت كه به دليل مشكلات نظامي فوق‌العاده‌اي كه به انها اشاره شد به زودي توانايي چنين كاري را نداشت. موقعيت جديد ايران به دليل عملكرد برخي عناصر ستون پنجم در كشور و مواضع سازش طلبانه بعضي محافل منزوي سياسي داخلي براي امريكا و متحدانش آشكار شد. بدين ترتيب همه چيز براي زدن ضربه نهايي آماده بود. عمليات نهايي شيطان در روز 25 فروردين سال 1367، برخورد رزم ناو (ساموئل رابرتز) با مين بهانه آغاز دور جديد اقدامات نظامي آمريكا عليه ايران شد. در تاريخ 29/1/1367 ناوهاي آمريكايي سكوهاي نفتي رشادت و سلمان و مبارك را مورد حمله قرار دادند و ناوهاي ايراني سهند و جوشن را كه براي عقب راندن ناوهاي آمريكايي اعزام شده بودند منهدم نمودند و رزمنا و سبلان را هم بمباران كردند. همزمان با حمله نظامي آمريكا در خليج فارس، ارتش عراق در منطقه «فاو» كه چسبيده به خليج فارس است با حمايت مستقيم هلي‌كوپترهاي توپدار آمريكايي و اجراي بمباران وسيع شيميايي به مواضع رزمندگان اسلام حمله كرد. اين حمله در شرايطي انجام شد كه بيشتر نيروهاي ايراني در جبهه‌هاي شمال غرب مستقر بوده و در حال تثبيت و تحكيم مواضع خود در حلبچه بودند. بدين ترتيب فاو در كمتر از 36 ساعت سقوط كرد و اينگونه، ورق به نفع عراق برگشت. ارتش عراق كه با تصرف فاو روحيه مضاعفي گرفته بود نام اين عمليات خود را «رمضان المبارك» نهاد و 38 روز بعد در حالي كه هنوز شوك بازپس گيري فاو توسط عراق در ميان قواي ايران حاكم بود، طي عملياتي كه آن را «توكلنا علي‌الله» نام نهاده بود به شلمچه حمله برد. شلمچه هم در كمتر از 72 ساعت سقوط كرد. در 29 خردادماه نيز لشكرهاي عراق با كمك نيروهاي منافقين شهر مهران را به تصرف در آورند. در روز 4 تيرماه عراق شروع عمليات «توكلنا علي الله 2» را اعلام كرد و طي دو - سه روز جزاير مجنون را از تصرف ايران خارج نمود. توان بالاي نظامي عراق، استفاده هول‌انگيز اين كشور از گازهاي شيميايي بدون اينكه كوچكترين برخورد بين‌المليل را در پي داشته باشد و غافلگيري جبهه خودي باعث شد كه ايران نتايج درخشانترين فتوحات خود را به عراق واگذار كند. اين در حالي بود كه ايران همزمان مشغول مقابله با تحركات نظامي آمريكا در خليج فارس نيز بود. مهمترين عامل تضعيف جبهه‌هاي خودي كمبود نيروي انساني محسوب مي‌شد. تبليغات ضعيف و ناشيانه ستاد تبليغات جنگ و سياست بي‌تدبيرانه برخي مسئولين مبني بر دور نگه داشتن جو داخلي كشور از وضعيت جنگي باعث شده بود كه افكار عمومي تصور صحيحي از جنگ نداشته باشند و ذهنيت «ايران هميشه پيروز» به گونه‌اي بر اذهان عمومي حاكم شده بود كه بحران حاكم بر جبهه‌ها و جنگ به سختي مورد قبول عموم قرار مي‌گرفت. اين مسئله موجب شده بود كه نياز شديد جبهه‌ها به نيروي انساني مورد درك جدي آحاد مردم قرار نگيرد و اين مشكل زماني مرتفع گرديد كه كار از كار گذشته بود. با اين حال عزم و اراده ملي هنوز بر تداوم دفاع و ضربه زدن به متجاوزين بعثي قرار داشت و با از ميان رفتن سياست غلط تبليغاتي، اميد آن مي‌رفت كه روند جنگ عليرغم دشواري‌هاي پيش آمده ادامه يابد. اين تصور در روز 12/4/67 از ميان رفت. ناو فوق مدرن آمريكايي موسوم به «وينسنس» در يك اقدام كاملا غير منتظره، يك فروند هواپيماي مسافربري ايران را كه عازم دبي بود با دو فروند موشك مورد اصابت قرار داد و آن را سرنگون ساخت. از ميان 290 مسافر مقتول اين پرواز كه همگي غير نظامي بودند تنها 190 جنازه سالم مانده از آب گرفته شد. آخرين اخطار آمريكا ابتدا ادعا كرد كه يك هواپيماي جنگي را سرنگون كرده است ولي بعد مدعي شد كه ناو «وينسنس» دچار اشتباه شده است اما به جاي غذرخواهي تقصير اين جريان را متوجه ايران دانست كه تن به توقف جنگ نمي‌دهد. مدتي بعد هم فرمانده ناو «وينسنس» از دست رييس جمهور وقت آمريكا مدال افتخار دريافت كرد. اصرار ايران به سازمان ملل متحد، سرانجام منر به تصويب يك قطعنامه از طرف شوراي امنيت شد كه البته در آن هيچ كس مقصر اين فاجعه معرفي نشد و تنها به ابراز تأسف از اصل عمل و تأكيد بر توقف بحران خاورميانه بسنده گرديد. اين فاجعه در حقيقت اخطاري بود به ايران مبني بر اينكه آمريكا از اين پس خود را در هر كاري براي توقف جنگ و تنبيه ايران به خاطر بازي با حيثيت اين كشور در خليج فارس آزاد مي‌داند. اين مسئله به صورت تلويحي از جانب مقامات ارشد كاخ سفيد نيز ابراز شد. انتظار هرگونه عكس‌العمل جهاني در برابر اقدامات آتي آمريكا بيهوده بود. امپراطوري‌هاي رسانه‌‌اي دنيا كه همگي تحت سيطره آمريكا و متحدانش قرار داشتند علاوه بر سانسور خبري جنايات آمريكا، فضاي منفي بي‌سابقه‌اي را عليه ايران تدارك ديده بودند. زمينه بريا زدن يك ضربه نهايي به پردردسرترين انقلاب جهان و خلاصي از شر آن كاملا مهيا بود. آمريكانيازي به دخالت مستقيم خود نمي‌ديد و اين وظيفه را مجددا بر عهده عراق گذاشت. عراقي كه قدرتي معادل 10 برابر نسبت به سال 1359 پيدا كرده بود و مجهزترين ارتش خاورميانه پس از اسرائيل را در اختيار داشت. در 15 تيرماه سال 67 عراق عملياتي با نام «توكلنا علي الله 3» را در منطقه حاج عمران، قلعه ديزه، پنجوين وم اووت شروع كرد و طي پنج روز كليه مناطق شمال كشور را كه در سال 66 و ارديبهشت سال 67 با عمليات‌هاي كربلاي 10، نصر 4، نصر 8 و بيت‌المقدس 6 آزاد شده بود باز پس گرفت. اساسي‌ترين نياز ايران در اين برهه از جنگ، زمان بود تا به بازسازي نيروهايش بپردازد، اما عراق با قدرت تمام كه قسمت اعظم آن را مديون حملات كابوس وار شيمايي خود بود اين مهم را از ايران دريغ مي‌كرد. در برخي محورها، رزمندگان اسلام قبل از اينكه فرصت آرايش نظامي پيدا كنند در سنگرهاي خود با گاز شيميايي به شهادت مي‌رسيدند. كمبود وسايل ضد شيميايي به دليل تحريم تسليحاني نيز ايران را در برابر اين حملات فلج مي‌كرد. صداي اعتراض‌هاي نمايندگان سياسي ايران هم نسبت به اين شيوه ناعادلانه و غير اصولي به جايي نمي‌رسيد. توكلنا علي... در 67/4/21 دشمن طي يك حركت گسترده و با نيرويي معادل 11 لشكر منطقه وسيعي در غرب عين خوش، موسيان و جنوب دهلران را اشغال كرد و در ادامه عمليات «توكلنا علي الله 3» و در كمتر از پنج ساعت، شهر دهلران را براي بار دوم پس از سال 59 به تصرف در آورد و طي اين حمله هزاران تن از نيروهاي ارتشي مستقر در منطقه را به اسارت در آورد. وقوع اين حادثه بيشتر به يك فاجعه شبيه بود تا يك رخداد نظامي، زيرا علاوه بر سرعت پيش روي دشمن و از هم گسيختگي نيروهاي خودي، شهر دهلران كه مقرر فرمانهي ارتش در جنوب كشور بود به تصرف دشمن درآمد. سقوط ناگهاني اين مناطق و پراكندگي تأثرانگيز هزاراان سرباز سرگردان در منطقه روحيه مردم را تضعيف نمود. در روز 22 تيرماه نيروهاي ايراني به جهت مقابله با حملات عراق و تمركز قوا در جبهه‌هاي جنوب از حلبچه عقب‌نشيني كردند. پس از عقب‌نشيني ايران از آخرين مناطق عراق در 22 تيرماه سلسله جلساتي در داخل كشور با هدف اتخاذ تصميم نهايي درباره جنگ تشكيل شد. امام راحل در روزهاي 23 و 24 تيرماه مشورت‌هايي را به صورت جداگانه انجام دادند. ولي نشست اصلي بر اساس دستور امام و با حضور چهل تن از شخصيت‌هاي مهم كشور در روز 25/4/67 تشكيل شد. امام در پيامي به اين جلسه ضمن بيان نظرات خود تصميم گيري در مورد آينده جنگ را به جلسه واگذار كردند. با گزارش نتايج اين جلسه به امام آن حضرت طي نامه تكان دهنده در همان روز خطاب به مسئولين كشور و نمايندگان مردم پذيرش قطعنامه 598 را اعلام كردند كه اين نامه روز بعد در صحن عمومي مجلس توسط حاج سيداحمد خميني قرائت شد. متن كامل اين نامه تاريخي امام خميني كه بعد ها محل مناقشات فراواني در ميان مسوولين لشكري و كشوري گرديد به اين شرح است: بسم الله الرحمن الرحيم با ياري خداوند متعال و با سلام و صلوات به انبياء بزرگوار الهي و ائمه معصومين صلوات عليهم اجعمين....... حال كه مسئولان نظامي ما اعم از ارتش و سپاه كه خبرگان جنگ مي‌باشند، صريحاً اعتراف مي‌كنند كه ارتش اسلام به اين زودي‌ها هيچ پيروزي به دست نخواهند آورد و نظر به اين كه مسئولان دلسوز نظامي و سياسي نظام جمهوري اسلامي از اين پس جنگ را به هيچ وجه به صلاح كشور نمي‌دانند و با قاطعيت مي‌گويند كه يك دهم سلاحهايي را كه استكبار شرق و غرب در اختيار صدام گذارده‌اند به هيچ وجه و با هيچ قيمتي نمي‌شود در جهان تهيه كرد و با توجه به نامه تكان دهنده فرمانده سپاه پاسداران كه يكي از ده‌ها گزارش نظامي سياسي است كه بعد از شكست‌هاي اخير به اينجانب رسيده و به اعتراف جانشيني فرمانده كل نيروهاي مسلح،فرمانده سپاه يكي از معدود فرماندهاني است كه در صورت تهيه مايحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ مي‌باشد و با توجه به استفاده گسترده دشمن از سلاحهاي شيميايي و نبود وسائل خنثي كننده آن، اينجانب با آتش بس موافقت مي‌نمايم و براي روشن شدن در مورد اتخاذ اين تصميم تلخ به نكاتي از نامه فرمانده سپاه كه در تاريخ 2/4/67 نگاشته است اشاره مي‌شود، فرمانده مزبور نوشته است تا پنج سال ديگر ما هيچ پيروزي نداريم، ممكن است در صورت داشتن وسائلي كه در طول پنج سال به دست مي‌آوريم قدرت عمليات انهدامي و يا مقابله به مثل را داشته‌ باشيم و بعد از پايان سال 71 اگر ما داراي 350 تيپ پياده و 2500 تانك و 3000 توپ و 300هواپيماي جنگي و 300 هليكوپتر ...كه از ضرورتهاي جنگ در آن موقع است - داشته باشيم مي‌توان گفت به اميد خدا بتوانيم عمليات آفندي داشته باشيم. وي مي‌گويد قابل ذكر است كه بايد توسعه نيروي سپاه به هفت برابر و ارتش به دو برابر و نيم افزايش پيدا كند، او آورده است البته آمريكا را هم بايد از خليج فارس بيرون كنيم والا موفق نخواهيم بود. اين فرمانده مهمترين قسمت موفقيت طرح خود را تهيه به موقع بودجه و امكانات دانسته است و آورده است كه بعيد به نظر مي‌رسد دولت و ستاد فرماندهي كل قوا بتوانند به تعهد عمل كنند. البته با ذكر اين مطالب مي‌گويد بايد باز هم جنگيد كه اين ديگر شعاري بيش نيست. آقاي نخست وزير از قول وزراي اقتصاد و بودجه وضع مالي نظام را زير صفر اعلام كرده‌اند، مسئولان جنگ مي‌گويند تنها سلاحهائي را كه در شكستهاي اخير از دست داده‌ايم به اندازه تمام بودجه‌اي‌ است كه براي سپاه و ارتش در سال جاري در نظر گرفته شده بود. مسئولان سياسي مي‌گويند از آنجا كه مردم فهميده‌اند پيروزي سريعي به دست نمي‌آيد شوق رفتن به جبهه در آنها كم شده است. شما عزيزان از هر كس بهتر مي‌دانيد كه اين تصميم براي من چون زهر كشنده است ولي راضي به رضاي خداوند متعال هستم و براي صيانت از دين او و حفاظت از جمهوري اسلامي اگر آبروئي داشته باشم خرج مي‌كنم، خداوندا ما براي دين تو قيام كرديم و براي دين تو جنگيديم و براي حفظ دين تو آتش بس را قبول مي‌كنيم. خداوندا تو خود شاهدي كه ما لحظه‌اي با آمريكا و شوروي و تمام قدرتهاي جهان سرسازش نداريم و سازش با ابرقدرتها و قدرتها را پشت كردن به اصول اسلامي خود مي‌دانيم. خداوندا در جهان شرك و كفر و نفاق در جهان پول و قدرت و حيله و دوروئي ما غريبيم، تو خود ياريمان كن. خداوندا در هميشه تاريخ وقتي انبياء و اوليا و علماء تصميم گرفته اند مصلح جامعه گردند و علم و عمل را در هم آميزند و جامعه‌اي دور از فساد و تباهي تشكيل دهند با مخالفتهاي ابوجهل‌ها و ابوسفيان‌‌هاي زمان خود مواجه شده‌اند. خداوندا، ما فرزندان اسلام و انقلابمان را براي رضاي تو قرباني كرديم غير از تو هيچكس را نداريم ما را براي اجراي فرامين و قوانين خود ياري فرما، خداوند از تو مي‌‌خواهم تا هر چه زودتر شهادت را نصيبم فرمائي. گفتم جلسه‌اي تشكيل گردد آتش بس را به مردم تفهيم نمايند. مواظف باشيد ممكن است افراد داغ و تند با شعارهاي انقلابي شما را از آنچه صلاح اسلام است دور كنند، صريحا مي‌گويم بايد تمام همتتان در توجيه اين كار باشد. قدمي انحرافي حرام است و موجب عكس العمل مي‌شود. شما مي‌دانيد كه مسئولان رده بالاي نظام با چشمي خونبار و قلبي مالامال از عشق به اسلام و ميهن اسلامي‌مان چنين تصميمي گرفته‌اند خدا را در نظر بگيريد و هر چه اتفاق مي‌افتد از دوست بدانيد، و السلام علينا و علي عباد الله الصالحين. روح‌الله الموسوي الخميني شنبه 25/تير/67 پس از قرائت نامه مذكور ، در حالي كه جوي ار اندوه و ماتم بر فضاي مجلس شوراي اسلامي سايه افكنده بود و صداي گريه تعدادي از نمايندگان نيز شنيده مي شد ،هاشمي رفسنجاني به تشريح وضعيت ايران در جبهه هاي جنگ پرداخت كه تا كنون متن اين سخنان منتشر نشده است. خبر رسمي پذيرش قطعنامه بدون هيچ مقدمه‌اي در اخبار ساعت 14 روز 27/4/67 از صداي جمهوري اسلامي ايران پخش گرديد. مردم به ويژه رزمندگان و افراد حزب اللهي و متدين و تمامي كساني كه در داخل و خارج كشور نسبت به نظام و انقلاب اسلامي تعلق خاطر داشتند و تازه شروع به مقابله با وضعيت جديد نموده بودند با انتشار اين خبر شگفت زده و كاملا غافلگير شدند و موجي از نگراني در ميان مردم پديد آمد. در نخستين ساعات حتي براي بسياري از مردم اين اقدام قابل قبول نبود و قطرات اشك و چهره‌هاي برافروخته حكايت از همين مسئله داشت. موج شايعات مبني بر دروغ بودن خبر راديو و يا حتي احتمال فوت حضرت امام در ميان مردم رواج پيدا كرد. سرانجام پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار حجاج ايراني در مكه معظمه كه به «پيام استقامت» معروف شد مردم را به آرامش رساند. تأثير اين پيام در آن مقطع بسيار عميق بود. امام پذيرش قطعنامه رابه نوشيدن جام زهر تشبيه كردند و از خداوند طلب لقاي او را نمودند و مردم را به استقامت و پايداري در برابر همه قدرتها دعوت نموده و اعلام كردند كه با پذيرش قعطنامه مسئله جنگ پايان نگرفته است. موج تحير، سرگرداني و ابهام ايجاد شده در ميان مردم به يكباره تبديل به شور مذهبي و احساس تكليف و در عين حال تقصير شد و... اما عراق طبق پيش بيني حضرت امام از پذيرش قعطنامه 598 توسط ايران استقبال نكرد. حتي صدام در جلسه اي اظهار داشت كه ما فكر مي كرديم خميني تنها مرد خدا و عبادت است ما نمي‌دانستيم او يك سياستمدار خبره است پذيرش قطعنامه پشت ما را مي شكند صدام حاضر نبود برتري فعلي خود را كه او را در آستانه رسيدن به آرزوهايش در سال 59 قرار داده بود با هيچ چيز معاوضه كند. در سحرگاه 31/4/67 و تنها سه روز پس از پاسخ رسمي ايران به سازمان ملل مبني بر پذيرش قطعنامه 598 و در شرايطي كه وزير خارجه وقت ايرن رد حال مذاكره با دبيركل سازمان ملل بود نيروهاي عراقي از دو محور كوشك و شلمچه به داخل خاك ايران پيشروي كردند و در مدت كمي توانستند تقريبا خرمشهر را به محاصره درآورند و حتي خود را به چند كيلومتري قرارگاه كربلا برسانند. انتشار خبر پيشروي دشمن به سمت جاده اهواز خرمشهر و تهديد دوباره خرمشهر ياداور رخدادهاي آغاز جنگ بود و بازتاب گسترده اي در ميان مردم به ويژه اهالي استان خوزستان داشت. در پي اين حادثه مردم كه كاملا حالت جنگي پيدا كرده بودند بار ديگر بسيج شدند. نيروهايي كه هشت سال در جبهه ها حضور داشته و بسياري از آنها بارها زخمي شده بودند دوباره به جبهه ها آمدند. با اين دگرگوني در روحيه و نگرش حاكم بر جامعه درباره تجاوز نيروهاي ارتش عراق سپاه نيز خطوط دفاعي را براي مقابله با عراق تشكيل داد. مجموعه اين رخدادها كه براي عراق غيرقابل پيش بيني بود اوضاع را به سود ايران تغيير داد. كربلا در الغدير... در چنين شرايط دشواري كه خرمشهر و اهواز در معرض اشغال قرار داشتند حاج سيداحمد خميني پيام امام را تلفني براي فرمانده وقت سپاه اينچنين قرائت كرد: اين نقطه حياتي كفر و اسلام است يعني نقطه شكست يا پيروزي اسلام است يا كفر و بايد متر به متر جنگيد و هيچ عذري از هيچ كس پذيرفته نيست و اينجا نقطه اي است كه يا موجب مي شود سپاه حيات پيدا كند دوباره در كشور و يا براي هميشه يك سپاه ذليل و مرده اي بشود. پيام امام بلافاصله در ميان فرماندهان سپاه قرارگاه و بسيجيان و سپاهان منتشر شد و خروش عجيبي را ايجاد كرد. بوي نشاط و جهاد در همه جبهه‌هاي جنوب به مشام مي رسيد روز جمعه مقابله قواي اسلام با قواي كفر آغاز شد و طي سه روز بسيجيان و پاسداران كه عمده ترين مهماتشان سلاح انفرادي بود گوشت و پوست خود را در مقابل تسليحات زرهي عراق قرار دادند و درست مانند روزهاي ابتداي جنگ، نبرد تن و تانك در اطراف خرمشهر به جريان افتاد. در كمال تعجب ارتش عراق گرفتار چنان تلاشي و اضمحلالي شد كه گزارشات مربوط به آن صدام رابه وحشت انداخت و متعاقبا دولت عراق پذيرش قطعنامه 598 وعقب نشيني از خاك ايران را اعلام كرد. اين در حالي بود كه بسيجيان و پاسداران عراق را تا مرزهاي بين المللي عقب رانده بودند و بيم آن مي رفت كه وارد خاك عراق شوند و جريانات ابتداي جنگ تكرار شود، اما فرماندهي كل قوا مانع از چنين اقدامي شد و تعهد خود را نسبت به قبول قطعنامه 598 اعلام كرد. نام اين عمليات حسيني كه آخرين نبرد ميان ايران و عراق بود به دليل تقارن با عيد غدير خم «الغدير» گذاشته شد همزمان با نبرد «الغدير» در جنوب كشور غرب ايران نيز آبستن حوادث مهمي بود . عراق آخرين تير تركش خود را به سوي ايران اسلامي رها كرد و واحدهاي به اصطلاح نظامي تحت امر مسعود رجوي را كه در افواه عمومي مردم ايران به منافقين شهرت داشتند ، با پشتيباني هوايي و زميني به خاك ايران گسيل داشت . نيروهاي مسعود رجوي با توهم هزيمت نظام اسلامي به دليل شكست هاي نظامي اش در جبهه هاي جنوب و پذيرش قطعنامه 598 ، با سوداي فتح سه روزه تهران ، در جاده هاي آسفالته ي منتهي به پايتخت ، اقدام به ستون كشي نظامي نمودند. اين نمايش كودكانه در ميان اعضاي گروهك رجوي «عمليات فروغ جاويدان» نام گرفته بود كه با ضد حمله جانانه قواي اسلام ، تحت نام «عمليات مرصاد» به چنان سرنوشتي دچار شد كه در تاريخ دفاع مقدس بي نظير بود. *به قلم: محمد علي صمدي ويژه دفاع مقدس در خبرگزاري فارس انتهاي پيام/

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8903171363

برچسب‌ها:

چهارشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۸۹

بسم الله الرحمن الرحیم
ساقی دشت کربلا
http://shir-mohamadi.blogfa.com/
حله ام احرام خون تلبیه ام زمزمه زمزم من تشنگی کعبه من علقمه
حضرت زهرا قبول کرده به فرزندی ام زاده ام البنین شد پسر فاطمه
العطش کودکان قلب مرا پاره کرد ورنه زشمشیرها نیست مرا واهمه
کاش همان دم که تیرامدوبرمشک خورد تیغ اجل داده بود عمر مرا خاتمه
گر بپذیری منم در دو جهان خادمت ای به جنان مام من مام تورا خادمه
ساقی اطفال من اب روان موج زن خشک شده ازعطش اشک به چشم همه
عاقبت از بار غم سروقدش گشت خم ان که بود عرش را قامت او قائمه
ناله (میثم)اگر شعله به جان میزند از دل سوزان ماست برلب او زمزمه
(غلامرضا سازگار)


شط - رنج
یاتو (ع)
تَف تف تتف تتف تتتف تف تتف تتف
صَف صف صصف صصف صصصف صف صصف صصف
تَن تن تتن تتن تتتن تن تتن تتن
سرها جدا فتاده در این دشت از بدن

هر کس که دیدو دم نزد آری مبارکش!
تشییع روزهای بهاری مبارکش
هر کس به خون نشستن گل دید و برنخاست
تقویمهای سرخ ِ اناری مبارکش

وقتی که رودها نرسیدند گِل شدند
دلها همینکه زر به کف آمد دو دل شدند
تاریخ شاهد است که مردان تشنه کام
سقا شدند و روز دهم هم خجل شدند


آری خجل شدند که ارباب تشنه بود
کشتی عشق در دل گرداب تشنه بود
بیتاب تآب آب عطش آتش آفتاب...
چون طفل شیر خواره ی بی خواب تشنه بود

کشتی شکست و دین خدا دیده شد...چه خوب!
کربِ بزرگِ دشت بلا دیده شد...چه خوب!
یک شاه ،یک وزیرِعلم گیر، چند مرد
آنسوی شطّ ِ رنج و جفا دیده شد...چه خوب!

یک مهره پیش اکبر و یک مهره پیش عُون
یک مهره پیش قاسم و یک مهره پیش جُون
یک دشت سرخرنگ عطشناک و آن طرف
یک خیل سرخپوش حرامی ِ لون لون

کشتی شکست خورده ی طوفان شنیده ای؟
در خاک و خون فتاده به میدان شنیده ای؟
کی مثل دیدن است شنیدن؟ ولی بگو
از اوج نی قرائت قران شنیده ای؟


دین خداست این که سرنی کشیده اید
خون خداست!حکم خدا را بریده اید
جنت به احترام حسین آفریده شد
دوزخ برای خویش اگر آفریده اید

یک سر بریده گشت و به نی رفت کل بکش
اردی بهشت آمد و دی رفت کل بکش
خون خدا که ریخت عزا رخت پاره کرد
شادی رسید و غصه زپی رفت کل بکش

شادی رسید ! شادی ِاحیای دین تو
با قیمت شکستن دُرّ ِ نگین تو
ای خاتم پیامبران خنده ات حلال
این داغ دیدنی است به لوح جبین تو


دَف دف ددف ددف دددف دف ددف ددف
کَف کف ککف ککف کککف کف ککف ککف
سرخی! و دین به خون ِ تو پیوند میزند
دنیا به رنگ عشق تو لبخند می زند

همین!

(سید حسین متولیان)

برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

ای روح خدا مبارکت باد سی سال جوان شد انقلابت

خیلی میخواستم در مورد 22 بهمن و شب 22 بهمن بنویسم، اما دیدم که نیازی نیست، هر کس که چشمی سالم داشته باشه، میتونه کم و کیف حضور مردم و همچنین پیام حضور مردم رو درک کنه.
فقط باید بگم که مردم ایران کارشون درسته.همین.

ای روح خدا مبارکت باد سی سال جوان شد انقلابت


نوشته شده در ۱۳۸۸/۱۱/٢٥ توسط نظرات (
document.write(get_cc(4243878))
0)

استقبال بیست و دو بهمن

ما پدر اندر پدر ساندیس خور هستیم!!

آره . پدران ما هم با همین ساندیس ها نه ده سال، بلکه سی و یک سال جلوی دنیا وایستادن.
البته برا من فرصت پیش نیومد که از عموهام و دایی ام بپرسم، که ساندیس اونها هم ایرانی بود یا نه؟ یا اصلا مارکش چی بود؟ آخه شاید مارک امروزی هاش فرق کنه و ما شهید راه ساندیس نشیم.( خدا نکرده)
اگه شده با همین ساندیس ها هم نظام رو حفظ میکنیم، تا کور شن اونایی که میخوان بیست و دو بهمن رو به نام خودشون ثبت کنن.اینایی که سی سال سوراخ موش بودن.
آره رفقا ما، دو هزار تومن پول کرایه میدیم تا خودمون رو برسونیم به ایستگاه صلواتی ساندیس 150 تومنی! از نظر شما عیبی داره؟؟!!
اصلا آب زمزم ما همین ساندیس هاست. ساندیس جمهوری اسلامی برای ما از زمزم عربستان هم پاک تره.
و در آخر باید بگم:
من اگه برا ساندیس برم راهپیمایی بیست و دو بهمن، بهتره که برم روز عاشورا به نماز خونا سنگ بزنم.
من اگه به عشق فلافل 300 تومنی گلوبندک، شب ماه رمضون برم « حاج منصور» مناجات، هزاران هزار بار بهتره از اینکه به اسم آزادی برم وزیر ارشاد لندن نشین حضرت بی بی سی بشم.

والسلام.
http://yadegaryy.persianblog.ir/1388/11/

یکشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۹



همسفر عشق
با عشق اگر همسفرى بسم الله
گر رهرو اهل نظرى بسم الله

با اهل مناجات اگر همراهى
گر اهل دعاى سحرى بسم الله

اين سفره توبه شبانگاهان است
از دست گنه خونجگرى بسم الله

بايد سر كوى عشق سامان گيرى
گر خسته‏اى از دربدرى بسم الله

اينجاست كه آتش و حميم و زقوم
بخشند به اشك كوثرى بسم الله

گر فاطمه مذهبى بگو يا زهرا
دلداده ياس اطهرى بسم الله

گر اهل ولايتى نجف مى‏خواهى!
مشتاق جمال حيدرى بسم الله

با كثرت تيره روحى و خسته دلى
گر عاشق روى دلبرى بسم الله

همراه خود اى مسافر كرب و بلا
ما را ز چه رو نمى‏برى بسم الله

در محضر ارباب محبت، مهدى
خواهى بزنى بال و پرى بسم الله




راشا تودي در بررسي واقعه 11 سپتامبر مطرح كرد؛
تخريب 425 هزار يارد مربع بتون و 200 هزار تن فولاد در عرض 11 ثانيه
خبرگزاري فارس: يك پژوهشگر آمريكايي در پايگاه خبري شبكه تلويزيوني راشا تودي روسيه نوشت: هزار مهندس معمار آمريكايي درخواستي را براي بررسي مجدد چگونگي تخريب 425 هزار يارد مربع بتون و 200 هزار تن فولاد برج‌هاي دوقلو را در عرض 11 ثانيه مطرح كردند.
به گزارش فارس، پايگاه اينترنتي شبكه خبري "راشا تودي " (Russia Today) در مقاله‏اي به قلم "جس ونتورا " (Jesse Ventura)، نويسنده و پژوهشگر آمريكايي نوشت: اواخر ماه فوريه سال 2010 ميلادي، بيش از هزار مهندس معمار در كنفرانسي كه در سان‏فرانسيسكو برگزار شد، طوماري را امضا كردند كه طي آن از كنگره آمريكا خواسته شده است كه تحقيقات جديدي را در خصوص تخريب برج‏هاي دوقلوي مركز تجارت جهاني در واقعه 11 سپتامبر آغاز كند. جالب است كه رسانه‏هاي بزرگ آمريكا به پوشش اين كنفرانس نپرداختند. به نوشته ونتورا، واقعيت اين است كه امضاكنندگان اين طومار آبروي خود را بر سر مخالفت با داستانسرايي‏هاي محافل رسمي آمريكا در خصوص 11 سپتامبر گذاشته‏اند. ايشان مي‏خواهند بدانند كه چگونه 200 هزار تن فولاد ظرف 11 ثانيه مضمحل شده و فروريخته است؟ ايشان پرسيده‏اند كه آيا واقعا اصابت هواپيماهاي مسافربري منجر به اين حادثه شده است يا اينكه نابودي اين ساختمان‏ها به گونه‏اي ديگر راهبري شده و منجر به فروريختن برج‏هاي دوقلو و ساختمان شماره 7 شده است؟ * ساخت برج‌هاي دوقلو با 425 هزار يارد مربع بتون و 200 هزار تن فولاد "ريچارد گيج " (Richard Gage)، يكي از اعضاي موسسه معماران آمريكايي و بنيانگذار جمعيت مهندسين و معماران حقيقت‏ياب واقعه 11 سپتامبر اظهار داشت: "گزارش‏هاي رسمي آژانس فدرال مديريت بحران و موسسه ملي استاندارد و فن‏آوري در برگيرنده اطلاعاتي ناكافي، متناقض و دستكاري شده در خصوص تخريب ساختمان‏ها در 11 سپتامبر هستند. " وي بخصوص به ساختمان شماره 7 اشاره دارد كه بدون اصابت هيچگونه هواپيمايي ناگهان فروريخت. ونتورا در ادامه با اشاره به بخش‏هايي از كتاب خود تحت عنوان "توطئه‏هاي آمريكايي " نوشته است: برخي افراد بر اين باورند كه برج‏هاي دوقلو با توجه به شيوه ساخت‌شان با اختلاف زماني نيم ساعت فرو ريختند. واقعيت آن است كه برج‏هاي مذكور با 425 هزار يارد مربع بتون و 200 هزار تن فولاد در سال 1973 ساخته شده بودند و گفته مي‏شد كه توان مقاومت در برابر اصابت يك "بوئينگ 707 " (بزرگترين هواپيماي ساخته شده تا آن زمان) را دارا هستند. بررسي‏ها نشان داده‏اند كه اصابت يك بوئينگ 707 چهار موتوره با سرعت 600 مايل بر ساعت نمي‏توانسته خسارت زيادي به اين برج‏ها وارد آورد حال آنكه بوئينگ 757 اصابت كرده به برج‏ها در 11 سپتامبر بين 440 تا 550 مايل بر ساعت سرعت داشته و هواپيمايي دوموتوره بوده است. * تخريب 11 ثانيه‌اي آسمانخراشي بر اثر آتش‌سوزي سابقه نداشته است با اين حال محافل رسمي آمريكا اظهار داشته‏اند كه دو آسمانخراش مذكور در اثر اشتعال سوخت مركب و تغليظ شده هواپيماهاي برخورد كرده فروريخته‏اند. به خاطر داشته باشيد كه تا قبل از اين واقعه در طول تاريخ هيچ آسمانخراشي در اثر آتش‏سوزي فرو نريخته بود. به اين ترتيب اين سوال مطرح مي‏شود كه آيا اين دو ساختمان احتمالا از درون منهدم نشده‏اند؟ نويسنده با اشاره به اينكه خود شخصا به عنوان عضو سابق نيروي دريايي آمريكا در زمينه انفجار و مواد منفجره داراي تجربه است، نوشت: به تصريح فيزيكداني به نام "استيون اي. جونز " (Steven E. Jones)، ريزش بر اثر جاذبه زمين بدون انفجاري از درون در ساختمان‏هاي مذكور بر خلاف قوانين فيزيكي است. اين دو ساختمان همچون ديواري كه تنها با چيده شدن سنگ يا آجر بر روي هم بالا رفته باشد تقريبا ظرف تنها 10 ثانيه فرو ريختند، آن هم درست در محوطه پايين خودشان! شي‏اي كه از بالاي يك برج 110 طبقه‏اي به سوي زمين رها شود تقريبا ظرف 2/9 ثانيه به زمين اصابت خواهد كرد. اين تحليلگر آمريكايي افزود: موسسه ملي استاندارد و فن‏آوري (NIST) تحقيقات خود در خصوص اين واقعه را در تاريخ 21 اوت سال 2002 ميلادي آغاز كرد. اين موسسه پس از 3 سال گزارشي 10 هزار صفحه‏اي منتشر كرد و سخنگوي آن نيز اظهار داشت كه هيچ شاهدي بر انهدام برج‏ها از درون وجود نداشته است اما جونز بر اين باور است كه فلز گداخته‏اي كه چند هفته بعد در زير زمين برج‏ها يافته شد نشان مي‏دهد كه واقعه مذكور نمي‏توانسته تنها ناشي از سوخت هواپيما باشد. كساني كه مشغول حفاري در ميان آوارها بودند با رسيدن به فلز گداخته‏اي كه حرارتي بسيار بالا داشت مجبور به توقف كار شدند. اين اشتعال تقريبا 3 ماه ادامه داشته است كه در نوع خود بي‏نظير است. آيا اين دماي بيش از 2 هزار درجه فارنهايت تنها در اثر سوخت موتور هواپيما به وجود آمده است؟! * كشف نانوترمايت در آوارهاي خرابه‌هاي 11 سپتامبر ونتورا ادامه داد: در ماه آوريل سال 2009 ميلادي، پژوهشي در يك ژورنال شيمي - فيزيك منتشر شد كه شاهدي بر اين مدعا بود كه ساختمان‏هاي تخريب شده در 11 سپتامبر در اثر انفجار كنترل شده از درون منهدم شده و فروريخته‏اند. در اين پژوهش تصريح شده بود كه در مطالعه نمونه‏هاي خاك برداشته شده از ميان آوارهاي حاصل از ريزش ساختمان‏هاي مركز تجارت جهاني، نوعي ماده آتش‏زا مشاهده شده كه "نانو ترمايت " (nano-thermite) نام دارد. اين ماده آتش‏زا تحت تكنولوژي‏هاي بسيار مدرن ساخته مي‏شود. دكتر "نيلز هاريت " (Niels Harrit)، مدير تيم پژوهشي مذكور و استاد شيمي دانشگاه كپنهاگ در اين خصوص مي‏گويد: ترمايت ماده‏اي است كه در سال 1893 براي اولين بار ساخته شد. اين ماده مخلوطي از آلومينيوم و پودر زنگ است. در واكنش اين دو ماده با هم آهني با دماي 2500 درجه سانتي‏گراد توليد مي‏شود. اين ماده مي‏تواند براي جوشكاري مورد استفاده قرار گيرد. همچنين قادر است كه براي ذوب آهن‏آلات مورد استفاده واقع شود. نانوترمايت همين ماده است منتها به صورت قطعات بسيار ريز و با تركيب كامل شيميايي. در واكنش نانوترمايت، حرارتي پر فشار با سرعتي بسيار بيشتر منتشر مي‏شود. ضمنا نانوترمايت براي افزايش كارايي قابليت تركيب با مواد ديگري را هم دارد و در اين صورت به ماده منفجره‏اي بسيار قوي بدل خواهد شد. اين ماده از ديناميت قدرت بيشتري داشته و حتي مي‏تواند به عنوان سوخت راكت استفاده شود. اين نويسنده آمريكايي در پايان تاكيد كرد: ريچارد گيج تنها يكي از صدها مهندس معمار و مهندس عمران برجسته‏اي است كه شغل خود را هزينه مسيري كرده‏اند كه نشان مي‏دهد كه تخريب اين ساختمان‏ها ناشي از نوعي انهدام كنترل شده از درون بوده است. به گفته وي "كسي كه اندك سوادي داشته باشد در اين خصوص ترديد به خود راه نمي‏دهد. "

گزارش كامل // متخصصين آمريكايي:
دولت آمريكا مانع تحقيقات در مورد حملات 11 سپتامبر مي‌شود
خبرگزاري فارس: پايگاه اينترنتي ربل نوشت: هر روز كه مي‌گذرد تعداد بيشتري از متخصصين اظهار مي‌دارند كه دولت مانع تحقيقات آنها در مورد حملات 11 سپتامبر مي‌شود.
به گزارش خبرگزاري فارس، "پل كريگ رابرتز " (Paul Craig Roberts)، اقتصاددان آمريكايي و معاون سابق وزير خزانه‌داري آمريكا در زمان "رونالد ريگان " در مقاله‌اي منتشره در پايگاه اينترنتي "ربل " به بررسي جوانب مختلف واقعه 11 سپتامبر پرداخته است. اين نويسنده سابق نشريه‌هايي چون "وال‌استريت‌ژورنال " و "بيزينس‌ويك " معتقد است كه حملات مشكوك 11 سپتامبر بهانه‌اي بود براي نئومحافظه‌كاران آمريكايي تا بتوانند نقشه شوم خود براي سيطره آمريكا بر تمام جهان را با ماشين عظيم جنگي پياده كنند. وي در ابتداي مقاله با اشاره به خط‏مشي روزنامه "واشنگتن‌تايمز " و حمايت‌هاي اين روزنامه از جنگ‌طلبان آمريكايي مي‌نويسد: "واشنگتن‌تايمز " روزنامه‌اي‌ است كه با نظر مساعد به جنگ‌هايي كه بوش، چني، اوباما و نئومحافظه‌كارها در خاورميانه راه انداخته‏اند؛ مي‌نگرد و معتقد است كه تروريست‌هاي 11 سپتامبر بايد تاوان جناياتشان را بپردازند. اما در 24 فوريه و در كمال تعجب شنيدم كه پربيننده‌ترين گزارش وب‌سايت اين روزنامه به مدت سه روز، گزارشي با عنوان "داخل محدوده اتوبان كمربندي " (Inside The Beltway) بود كه در 22 فوريه 2010 توسط "جنيفر هارپر " (Jennifer Harper) تهيه شده است. اين گزارش در مورد 31 كنفرانس‌ خبري بود كه در 19 فوريه در شهرهاي مختلف آمريكا و ساير نقاط جهان توسط مهندسين و معماران سازمان "حقيقت 11 سپتامبر " (9/11 Truth) ترتيب داده شدند. سازمان مذكور هم‌اكنون هزار عضو دارد كه همگي در امور ساختماني و عمراني متخصص هستند. دكتر پل كريگ رابرتز در ادامه مي‌افزايد: تعجب من زماني بيشتر شد كه فهميدم در اين گزارش خبري، كنفرانس‌هاي مطبوعاتي اين سازمان كاملا جدي انگاشته شده‌اند. نويسنده سپس سؤالاتي در مورد واقعه 11 سپتامبر مطرح مي‌سازد: چگونه سه آسمانخراش عظيم مركز تجارت جهاني ناگهان به تلي از خاك تبديل شدند؟ چگونه آتش كوتاه مدت و با درجه پايين توانست تيرهاي فولادي آسمانخراش‏ها را به ناگهان فرو بريزد؟ در گزارش "واشنگتن‌پست " چنين آمده است: "هزار معمار و مهندس از نمايندگان كنگره درخواست كرده‌اند تا تحقيقاتي جديد در مورد تخريب برج‌هاي دوقلو و ساختمان هفتم انجام شود. " در ادامه مقاله حاضر مي‌خوانيم: به گزارش روزنامه "واشنگتن‌تايمز " معماران و مهندسين بدين نتيجه رسيده‌اند كه اداره فدرال مديريت بحران و مؤسسه ملي استاندارد و تكنولوژي "مدارك و نظرات ناكافي، متناقض و فريب‌آميز پيرامون تخريب برج‌ها ارائه كرده‌اند. " آنها همچنين "خواهان آغاز تحقيقاتي با حضور هيأت منصفه در مورد مقامات مؤسسه ملي استاندارد و تكنولوژي شده‌اند. " به گزارش اين روزنامه ريچارد گيج (Richard Gage)، سخنگوي اين مهندسين و معماران گفت: "مقامات دولت بايد بدانند كه "ناديده انگاشتن جرم " طبق ماده 18 (بند 2382) قوانين آمريكا يك جرم جدي محسوب مي‌شود. بنابراين آنهايي كه مدركي دال بر وقوع جرم در دست دارند بايد اقدامات لازم را اتخاذ كنند. اين مسائل مي‌توانند تأثير بسيار زيادي در محاكمه آتي "خالد شيخ محمد " داشته باشد. " هم‌اكنون سازمان ديگري با نام "آتش‌نشانان جوياي حقيقت 11 سپتامبر " (Firefighters for 9/11 Truth) به وجود آمده است. اريك لاير (Erik Lawyer)، رئيس اين سازمان، در كنفرانس خبري اصلي در شهر سانفرانسيسكو حمايت آتش‌نشان‌ها را از خواسته‌هاي مهندسين و معماران اعلام كرد. وي اظهار داشت كه هيچ نوع تحقيق دادگاهي و علمي در مورد آتش‌هايي كه اين سه ساختمان را ويران كردند صورت نگرفت و اين به معناي ارتكاب جرم است. * چرا ستون‏هاي فلزي برج‏ها ذوب شدند؟ دكتر رابرتز در مورد وقايع بعد از فروپاشي برج‌ها مي‌نويسد: از فرايندهاي تحقيقي لازم تبعيت نشد و صحنه جرم به جاي نگهداري و تجسس ويران گرديد. به گفته رييس سازمان آتش‏نشانان [اريك لاير] بيش از صد نفر از افرادي كه بلافاصله در محل حاضر شدند صداي انفجارهايي را شنيدند. مدارك صوتي، تصويري و راديويي نيز دليلي بر وقوع اين انفجارها هستند. اين اقتصاددان آمريكايي در ادامه بررسي دلايل تخريب برج‌هاي دو قلو به نقل از كنفرانس خبري مي‌نويسد: فيزيكداني به نام استيون جونز (Steven Jones) مدركي در مورد وجود "نانو‌ترميت " در خرابه‌هاي برج‌هاي مركز تجارت جهاني ارائه كرد. اين مدارك توسط هيأت بين‌المللي دانشمندان به رهبري پروفسور "نيلز هريت " (Niels Harrit)، نانوشيمي‌دان "دانشگاه كپنهاگ " جمع‌آوري شده‌ بودند. نانوترميت يك ماده آتش‌زا و انفجاري پيشرفته است كه مي‌تواند به سرعت فلزات را ذوب كند. * اسنادي كه تئوري توطئه را زير سوال مي‏برند معاون سابق وزير خزانه‌داري آمريكا با اشاره به فشارها و انتقادهايي كه بر جويندگان حقايق يازده سپتامبر وارد مي‌شود در ادامه مي‌افزايد: قبل از اينكه فرياد "تئوري توطئه " را بانگ زنيم، بايد بدانيم كه معماران، مهندسين، آتش‌نشانان و دانشمندان هيچ تئوري را پيشنهاد نمي‌كنند. آنها فقط اسنادي ارائه مي‌كنند كه تئوري رسمي را به چالش مي‌كشد و اين اسناد تا ابد ناديده انگاشته نخواهند شد. اگر ترديد كردن در مورد داستان رسمي 11 سپتامبر و گزارش كميسيون ويژه باعث مي‌شود فرد يك مجنون علاقه‌مند به تئوري توطئه ناميده شود در اين صورت بايد دو رئيس كميسيون 11 سپتامبر و مشاور حقوقي كميسيون را نيز جزو اين ديوانگان به حساب آوريم. تمام اين افراد در كتاب‌هاي خود اظهار كرده‏اند كه در زمان انجام تحقيقات از جانب مقامات دولتي فريب داده شده‌اند. اين اقتصاددان و روزنامه‌نگار آمريكايي در ادامه مقاله‌اش به انتقاد از ساده‌لوحي و زودباوري افكار عمومي آمريكا پرداخته و مي‌نويسد: هميشه آمريكايي‌هايي وجود خواهند داشت كه بدون توجه به تعداد زياد دروغ‌هاي دولت هميشه هرآنچه دولت بدان‌ها بگويد را قبول خواهند كرد. علي‌رغم همه جنگ‌هاي وسيعي كه امنيت اجتماعي و بهداشتي را تهديد مي‌كنند، يعني جنگ‌هايي بر اساس سلاح‌هاي كشتار دسته‌جمعي عراق كه هيچگاه پيدا نشدند، جنگ‌هايي بر اساس ارتباط "صدام حسين " با شبكه "القاعده " كه هيچگاه ثابت نشد، بر اساس سلاح‌هاي هسته‌اي خيالي ايراني‌ها كه قرار است بهانه جنگ تهاجمي آتي آمريكا در خاورميانه باشند، هنوز هم نيمي از مردم آمريكا داستان‌هاي خيالي دولت در مورد واقعه 11 سپتامبر را باور مي‌كنند و آن را توطئه مسلماناني مي‌نامند كه تمام جهان غرب را با زرنگي فريفته‌اند. * 183 روش در شكنجه شيخ محمد بكار گرفته شد نويسنده در ادامه انتقاد از افكار عمومي آمريكا مي‌افزايد: براي اين آمريكايي‌ها هيچ فرقي ندارد كه دولت چند بار داستان خود را عوض كرده است. براي مثال، آمريكايي‌ها در ابتدا نام "اسامه‌ بن‌ لادن " را شنيدند زيرا دولت بوش حملات 11 سپتامبر را بر عهده او گذارد. در طي ساليان متمادي فيلم‏هاي ويدئويي زيادي به مردم ساده‌لوح آمريكا نشان داده شدند كه ظاهرا حاوي بيانيه‌هاي اسامه‌بن‌لادن بودند. متخصصين اين فيلم‌ها را جعلي اعلام كردند اما افكار عمومي آمريكا به خودفريبي ادامه دادند. اما ناگهان در سال گذشته يك "مغز متفكر " ديگر براي حملات 11 سپتامبر پيدا شد تا جاي اسامه‌بن‌لادن را بگيرد. وي كسي نبود جز خالد شيخ محمد، زنداني پاكستاني "گوانتانامو " كه با 183 روش خفگي مجازي شكنجه شد تا بالاخره اعتراف كرد كه طراح اصلي حملات 11 سپتامبر بوده است. دكتر رابرتز معتقد است كه اعترافات شيخ محمد هيچ ارزش قانوني ندارند. وي مي‌نويسد: در قرون وسطي اعترافات با شكنجه گرفته مي‌شدند اما تا جايي كه من مي دانم در نظام قضايي آمريكا متهم‌سازي خود بدون ارائه اسناد مستدل پذيرفته شده نيست. اما تحت رژيم بوش و قضات جمهوري‌خواه فدرال، كه ما را مطمئن كرده‌اند از قانون اساسي آمريكا حفاظت خواهند كرد، خود‌متهم‌انگاري شيخ محمد تنها دليل دولت براي اثبات اين مدعي است كه تروريست‌هاي مسلمان حملات 11 سپتامبر را انجام داده‌اند. * آيا شيخ محمد سوپرمن بود؟ نويسنده در ادامه مقاله كارهاي نسبت داده شده به شيخ محمد را غيرممكن و خنده‏دار دانسته و مي‌افزايد: اگر شاهكارهاي نسبت داده شده به شيخ محمد را خوب بسنجيم متوجه امكان‌ناپذير بودن آنها خواهيم شد. گويي شيخ محمد باهوش‌تر و قوي‌تر از "سوپرمن " است. وي تمام 16 سازمان اطلاعاتي آمريكا و همچنين سازمان‌هاي اطلاعاتي متحدين و دست‌نشانده‌هاي آمريكا به مانند "موساد " را فريب داده است. تمام سرويس‌هاي اطلاعاتي جهان نتوانستند در مقابل شيخ محمد بايستند. شيخ محمد با هوش و ذكاوت سرشار خود همه را فريفت، از شوراي امنيت ملي آمريكا گرفته تا ديك چني، "پنتاگون "، "مجلس سنا "، "فرماندهي دفاع هوافضاي آمريكاي شمالي "، "نيروي هوايي آمريكا " و "كنترل ترافيك هوايي. " وي باعث شد بخش حفاظت فرودگاه در عرض يك صبحگاه چهار بار اشتباه كند. وي جديدترين سيستم دفاع هوايي پنتاگون را شكست داد و براي اولين بار در تاريخ آمريكا يك هواپيماي ربوده شده بدون اينكه از جانب نيروي هوايي آمريكا ردگيري شود به ساختمان پنتاگون خورد. در ادامه مقاله مي‌خوانيم: شيخ محمد توانست اين شاهكارهاي پيچيده را با استفاده از خلبانان كم‌تجربه و فاقد صلاحيت انجام دهد. شيخ محمد توانست اف‌بي‌آي را وادار كند كه از انتشار نوارهاي ويدئويي زيادي كه وي در آنها، طبق داستان رسمي، اعتراف به ربودن هواپيما و اصابت آن به پنتاگون كرده بود، امتناع كند. * دولت بايد قبل از آشكار شدن ماجرا آن‏را مختومه مي‏كرد چقدر بايد ساده‌لوح بود كه پذيرفت يك انسان، و يا به عبارت ديگر يك شخصيت خيالي هاليوودي، تا اين حد قادر و تواناست؟ اگر شيخ محمد اين توانايي‌هاي فراانساني را دارد چگونه آمريكايي‌هاي بي‌كفايت توانستند او را دستگير كنند؟ دكتر رابرتز در پاسخ سؤالاتي كه مطرح كرده مي‌نويسد: شيخ محمد فردي است كه تحت شكنجه اعتراف كرد تا تقصيرها را به گردن بگيرد و بدين ترتيب اعتقاد ساده‌لوح‌هاي آمريكايي به تئوري توطئه دولتي و رسمي تداوم داشته باشد. ماجرا از اين قرار است كه دولت آمريكا مجبور شده واقعه 11 سپتامبر را به پايان برساند. دولت بايد قبل از آشكار شدن همه ماجرا، دادگاهي برگزار كند و متهمي را در آنجا محاكمه كند تا اين پرونده مختومه شود، و البته هر كسي كه 183 بار توسط خفگي مجازي شكنجه شود به هر چيزي اعتراف خواهد كرد. به گزارش خبرگزاري فارس، "دكتر پل كريگ رابرتز " (Paul Craig Roberts)، اقتصاددان و روزنامه‌نگار آمريكايي در ادامه مقاله‌اش بار ديگر به موضوع سركوب منتقدين روايت رسمي از واقعه 11 سپتامبر پرداخته و مي‌افزايد: دولت آمريكا در واكنش به اسنادي كه بر عليه تئوري توطئه (روايت رسمي) ماجراي عجيب و غريب 11 سپتامبر منتشر شده‌اند با بازتعريف جنگ عليه تروريسم و انتقال آن از جبهه‌هاي خارجي به جبهه داخلي واكنش نشان داده است. جانت ناپلي‏تانو (Janet Napolitano)، وزير امنيت داخلي، در 21 فوريه گفت كه امروزه افراط‌‌گرايان آمريكايي به همان اندازه تروريسم بين‌المللي نگران كننده شده‌اند. البته افراطي‌ها كساني هستند كه در مقابل برنامه‌هاي دولت مي‌ايستند، درست به مانند 1000 معمار و مهندس سازمان "حقيقت 11 سپتامبر ". اين گروه 100 عضو داشت و هم اكنون اعضاي آن به 1000 نفر رسيده‌اند. اگر اين تعداد 10000 نفر شود چه رخ خواهد داد؟ * به هر نحوي بايد از دست آنها خلاص شد دكتر رابرتز در ادامه بررسي فشارهاي وارده به حقيقت‌جويان مي‌نويسد: كاس سانشتين (Cass Sunstein)، از مقامات دولت اوباما، براي مقابله با طيف شكاكين به روايت رسمي 11 سپتامبر يك راه‌حل ارائه كرده است: "به درون آنها نفوذ كنيد و تحريكشان كنيد كلماتي بگويند و اعمالي انجام دهند كه بتوان دستگيرشان كرد. به هر نحو ممكن از شر آنها خلاص شويد. " نويسنده با اشاره به ديوانه خوانده شدن منتقدين روايت رسمي واقعه 11 سپتامبر مي‌نويسد: اگر اين افراد ديوانگاني هستند كه حرف‌هايشان فقط به درد خنده و تمسخر مي‌خورد چرا بايد دست به چنين كارهاي زد تا اين افراد دستگير شوند؟ آيا دولت از اين مي‌ترسد كه اين افراد كاري انجام دهند؟ چرا دولت آمريكا به جاي اين كارها، با اسناد ارائه شده روبرو نمي‌گردد و جوابي بدان‌ها نمي‌دهد؟ اگر معماران، مهندسين، آتش‌نشان‌ها و دانشمندان تنها افرادي ديوانه و مجنون هستند مي‌توان به راحتي اسناد ارائه شده آنها را بررسي و رد كرد. پس چرا بايد مأمورين پليس را در ميان آنها فرستاده و برايشان پاپوش درست كرد؟ اين محقق و روزنامه‌نگار آمريكايي معتقد است كه خود دولت آمريكا در واقعه 11 سپتامبر دست داشته است. او مي‌نويسد: بسياري از آمريكايي‌ها در جواب خواهند گفت كه دولت "آنها " حتي خواب اين را هم نمي‌بيند كه براي پيشبرد برنامه‌هايش شهروندان آمريكايي را با ربودن هواپيماها و تخريب ساختمان‌ها به كشتن دهد. اما "دنيس بلير " (Dennis Blair)، رئيس "شوراي اطلاعات ملي " در 3 فوريه به كميته اطلاعات كنگره اعلام داشت كه دولت آمريكا مي‌تواند حتي شهروندان خودش را در كشورهاي خارجي به قتل برساند. هيچ‌ نوع بازداشت، اتهام و يا محاكمه‌اي لازم نيست، بلكه يك‏ راست به سراغ قتل مي‌رويم. نويسنده در ادامه بررسي كشتار شهروندان آمريكايي توسط دولت اين كشور مي‌نويسد: بدون شك اگر دولت آمريكا مي‌تواند شهروندانش را در خارج به قتل برساند اين كار را در خانه نيز مي‌تواند انجام دهد. براي مثال، در زمان دولت كلينتون و در ايالت تگزاس 100 عضو فرقه داوديان (Branch Davidians) بدون هيچ دليل قضايي كشته شدند. دولت تنها تصميم گرفت كه از قدرت خود استفاده كند زيرا مي‌دانست كه مي‌تواند مصون از هر گونه پيگيري باشد، و همين طور نيز شد. * عمليات نورث‏وودز چه بود؟ دكتر رابرتز به مورد ديگري نيز اشاره مي‌كند كه پرده از طرح دولت آمريكا براي كشتن شهروندان آمريكايي برمي‌دارد: آمريكايي‌هايي كه فكر مي‌كنند دولتشان عمليات‌ها را به صورت اخلاقي و انساني انجام مي‌دهد بهتر است سري به پرونده "عمليات نورث‌وودز " (Operation Northwoods) بزنند. نورث‌وودز طرحي بود كه توسط فرماندهي ستاد مشترك آمريكا براي سيا تدوين شده بود. بر اساس اين طرح قرار بود اعمال تروريستي در داخل خاك آمريكا انجام گيرد و مسؤوليت آن بر گردن "كاسترو " گذارده شود تا بدين ترتيب حمايت عمومي از تغيير رژيم در كوبا افزايش يابد. اين برنامه سري به امضاي "جان. اف. كندي " رسيده بود و پس از مرگ وي توسط هيأت بازبيني اسناد ترور كندي فاش شد. در آرشيو شوراي امنيت ملي مي‌توانيد اين سند را به صورت آنلاين مشاهده كنيد. علاوه بر اين گزارش‌هاي ديگري نيز در اينترنت، براي مثال در "ويكي‌پديا "، درباره اين طرح وجود دارند. "جيمز بامفورد " (James Bamford) در كتابي با عنوان "رازها " اين طرح را چنين توصيف مي‌كند: "عمليات نورث‌وودز كه امضاي رئيس [ژنرال لمنيزر] و ساير اعضاي ستاد مشترك در آن به چشم مي‌خورد طرحي بود براي كشتن مردم بي‌گناه در خيابان‌هاي آمريكا؛ غرق كردن قايق‌هاي پناهندگان كوبايي در سواحل آمريكا؛ طرحي براي به راه انداختن حملات تروريستي در واشنگتن، ميامي و ديگر جاها. قرار بود مردم به خاطر بمب‌گذاري‌هايي كه خبري از آنها نداشتند و يا هواپيماربايي‌هايي كه در آن دخيل نبودند بازداشت شوند. تمام اين وقايع با استفاده از مدارك و اسناد ساختگي به دولت كاسترو نسبت داده مي‌شد و بدين ترتيب بهانه و حمايت‌هاي بين‌المللي و داخلي لازم در اختيار ژنرال ليمنزر و گروه دسيسه‌‌كارش قرار مي‌گرفت تا جنگ خود را آغاز كنند. " دكتر رابرتز هدف اصلي از انفجار برج‌هاي ساختمان تجارت جهاني را نيز چنين تبيين مي‌كند: قبل از 11 سپتامبر نئومحافظه‌كارها بارها اعلام كرده بودند كه براي به راه انداختن جنگي تهاجمي در خاورميانه به يك "پرل‌هاربر " جديد نياز دارند. هر روز كه مي‌گذرد تعداد بيشتري از متخصصين اظهار مي‌دارند كه دولت تحقيقات آنها را در مورد حملات 11 سپتامبر مسدود مي‌سازد. به صلاح مردم آمريكا و ساير مردم جهان است كه به اين متخصصين گوش فرا دهند. 11 سپتامبر آغازي بود براي برنامه نئومحافظه‌كارها تا هژموني آمريكا را در جهان برقرار سازند. هم‌اكنون دولت آمريكا موافقت كشورهاي همسايه روسيه را خريداري مي‌كند تا در خاك اين كشورها سيستم‌هاي رهگيري موشكي قرار دهد. آمريكا قصد دارد روسيه را با پايگاه‌هاي موشكي محاصره كند، محاصره‌اي كه از لهستان آغاز مي‌شود از اروپاي مركزي و "كوزوو " مي‌گذرد و به گرجستان، آذربايجان و آسياي مركزي مي‌رسد. [رجوع كنيد به كتاب "انفجار قريب‌الوقوع: آمريكا تهديدات پيش روي روسيه و ايران را تشديد مي‌كند، " ريك روزف (Rick Rozoff)، انتشارات گلوبال‌ريسرچ (Global Research)، 19 فوريه 2010] ريچارد هالبروك (Richard Holbrooke)، فرستاده آمريكا، در 20 فوريه اعلام كرد كه القاعده به جمهوري‌هاي تازه‌استقلال يافته اتحاد جماهير شوروي سابق، يعني تاجيكستان، قرقيزستان، ازبكستان، تركمنستان، و قزاقستان نقل مكان مي‌كند. هالبروك با اين اظهارات وجود پايگاه‌هاي آمريكايي را در اين كشورها با بهانه هميشگي "جنگ عليه تروريسم " توجيه مي‌كند. اين اقتصاددان آمريكايي در ادامه مي‌افزايد: آمريكا از قبل ايران را با پايگاه‌هاي نظامي محاصره كرده است. دولت آمريكا مي‌خواهد چين را با كنترل خاورميانه و قطع مسير نفت خلع سلاح كند. بر اساس اين طرح روسيه و چين، دولت‌هاي مسلح به تسليحات هسته‌اي، به‏وسيله سيستم‌هاي دفاع ضدموشكي آمريكا مرعوب مي‌شوند و در برابر هژموني آمريكا تسليم مي‌شوند. علاوه بر اين، چين در تهيه نفت براي صنايع و ارتش خود دچار كمبود مي‌شود. * جاه‏طلبي آمريكا زندگي را در تمام جهان تهديد مي‏كند اما به نظر نويسنده اهداف نئومحافظه‌كاران هيچگاه عملي نخواهد شد: دولت آمريكا دچار توهم شده است. رهبران نظامي و سياسي روسيه بارها اعلام كرده‌اند كه ناتو تهديدي مستقيم براي امنيت روسيه به حساب مي‌آيد و درخواست تغيير در دكترين نظامي روسيه را داده‌اند تا در آن حمله اتمي پيشگيرانه نيز لحاظ گردد. چيني‌ها هم چنان بي‌پروا و مطمئن به خود هستند كه نمي‌توان آنها را با "ابرقدرت " تحليل رفته آمريكايي مطيع كرد. دكتر رابرتز در پايان مقاله‌اش با اشاره به خطرات ناشي از جاه‌طلبي‌هاي آمريكا مي‌نويسد: ابله‌هايي كه در واشنگتن حضور دارند كشور را به سوي جنگ هسته‌اي هدايت مي‌كنند. تمايل ديوانه‌وار براي برقراري هژموني آمريكا زندگي را در تمام جهان تهديد مي‌كند. مردم آمريكا نيز با پذيرفتن دروغ‌ها و فريب‌هاي دولتشان اين واقعه قريب‌الوقوع را تسهيل مي‌كنند.



يك محقق فرانسوي: (بخش اول)
گزارش دولت بوش براي توجيه دروغ‌ها درباره 11 سپتامبر نتيجه عكس داشت
خبرگزاري فارس: يك محقق فرانسوي با اشاره به اينكه بوش و چني براي جلوگيري از افشاي بيشتر درو‌غ‌ها درباره حادثه 11 سپتامبر كميسيوني براي تحقيق تشكيل دادند، گفت: نتيجه كار اين كميسيون باعث افشاي بيشتر دروغ‌هاي 11 سپتامبر شد.
به گزارش فارس پايگاه خبري فرانسوي زبان "ولترنت " در مقاله‌اي به قلم تيري ميسان نوشت: سال‌ها بعد از وقوع حوادث 11 سپتامبر، "اريك رينود " (Raynaud) روزنامه‌نگار فرانسوي كتابي در مورد وضعيت اعتراضات و مخالفت‌ها نسبت به روايت دولت آمريكا از اين حوادث منتشر نموده است. هر چند كه مقامات دولت آمريكا همچنان بر روي صحت روايت خود از اين حوادث پافشاري مي‌كنند با اين حال ديگر هيچ كارشناس خبره‌اي با دفاع از مطالب طرح شده در جزئيات حوادث اعتبار خود را به مخاطره نمي‌اندازد. مطبوعات و رسانه‌هاي فرانسوي زبان نيز كه تاكنون چشم و گوش خود را بر روي اين حقايق بسته بودند اكنون استقبال خوبي از اين كتاب به عمل آورده‌اند. در حقيقت اين كتاب كه بدور از هرگونه شائبه سياسي تدوين شده است امكان آن را فراهم مي‌سازد تا تفاهمي ميان افكار و عقايد مختلف برقرار شود و از اين طريق فاصله زيادي كه ميان تفكر مردمي در مورد اين حادثه و روايات مطبوعات از آن وجود دارد پر شود. تيري ميسان روزنامه‌نگار فرانسوي مصاحبه‌اي با رينود به بررسي اين موضوع نشسته است. * تيري ميسان: شما اخيراً كتابي با عنوان «11 سپتامبر: حقايق پنهان» به چاپ رسانيده‌ايد. شما در اين كتاب دقيقاً به مسئله استدلال‌هاي موجود در روايت دولتي آمريكا از حوادث 11 سپتامبر پرداخته‌ايد. شما در اين كتاب اشاره مجددي به موضوعات بسيار زيادي مي‌كنيد. معذالك من از شما مي‌پرسم كه به نظرتان در مورد كداميك از بهترين عناصر تشكيل دهنده اين حوادث اطلاعاتي در اختيارتان قرار دارد كه مردم طي 8 سال گذشته همواره از آن بي‌اطلاع بوده‌اند. ** گزارش بوش-چني براي توجيه دروغ‌هاي دولت در مورد 11 سپتامبر نتيجه عكس داد - اريك رينود: از نگاه من مورد بسيار مهم در طي اين 8 سال گذشته گزارش كميسيون بوش و چني است كه در تابستان سال 2004 منتشر شد و به اطلاع عموم مردم رسيد. نتيجه‌گيري‌هاي اين گزارش چنان غيرقابل قبول و بدور از منطق بود كه بر عكس انتظار تهيه كنندگان آن موجب تحريك حس كنجكاوي متفكران، دانشمندان، دانشگاهيان، كارشناسان خبره و سايرين شد. كارهاي بسيار دقيق و مستندي كه تاكنون در اين زمينه به عمل آمده است امروز ما را به سوي داشتن اين انديشه سوق مي‌دهد كه بپذيريم دو اتفاق مهم در جريان اين رويداد روي داده‌اند. مسئله اول آن است كه هيچ هواپيماي متعلق به خطوط مسافربري در اثر تصادم با ساختمان پنتاگون متلاشي نشده است. مسئله دوم نيز آن است كه طبق هيچ فرضيه‌اي نمي‌توان پذيرفت كه فروريختن برج‌هاي دو قلو به خاطر تصادم دو فروند بوئينگ 767 و آتش سوزي ناشي از بنزين آنها بوده باشد. در حقيقت نسخه دولتي ارائه شده در مورد حوادث 11 سپتامبر كه به ارائه توضيحاتي در باب دو مورد از برجسته‌ترين حوادث اين روز مي‌پردازد از اعتبار ساقط شده است. * تيري ميسان: اما چرا انتشار اين گزارش نظر بخشي از افكار عمومي را در اين مورد كاملاً برگرداند و موجب بروز تسلسل و ترديد در افكار عمومي شد كه شما در اين كتاب از آن ياد كرده‌ايد. آيا شما درك درستي از معناي سئوال من داريد؟ منظور من آن است كه آنچه من در سال 2002 – 2001 در مورد حادثه 11 سپتامبر به نگارش درآوردم براي جامعه آن زمان آمريكا غيرقابل قبول و يا باور بود. سوال من آن است كه چرا از سال 2004 به بعد شرايطي عكس شرايط سابق پيش آمد و بخشي از افكار عمومي مردم آمريكا اكنون چنين ارزيابي نموده است كه روايت دولت آمريكا از اين حوادث غيرقابل باور است. - اريك رينود: مطمئناً قبل از سال 2004 نيز شناختي در مورد نادرست بودن روايت دولتي از حوادث 11 سپتامبر وجود داشت ولي در آن زمان تنها آن دسته از مردم كه گوشه‌هايي از حقيقت را در كنج تنهايي خود جستجو مي‌كردند به آن دست يافته بودند. اين دسته از افراد نيز در انزوا قرار گرفته و به حاشيه رانده شده بودند. من فكر مي‌كنم كه شما به خوبي با چنين موقعيت‌هايي آشنايي داريد كه در آن خانواده‌هاي قربانيان حوادث، ماموران آتش‌نشاني شهر نيويورك و تمام كساني كه از همان روز نسبت به ماهيت اين حوادث مشكوك شده بودند با اراده‌اي مصمم انتظار انتشار اين گزارش را مي‌كشيدند. اگر من بتوانم نظر خود را در اين مورد درست انتقال دهم بايد بگويم كه آنان در مقابل چنين ترتيب و چينش دروغ‌هاي ساده‌لوحانه، تحريف حقايق، فراموش نمودن‌هاي بسيار فاحش احساس انزجار خود را نشان دادند. چنين اتفاقي از آن جهت روي داد كه قابل اعتماد بودن سخنان افرادي مانند ديويد ري گريفين David Ray Griffin و ريچارد گيج Richard Gage و شاهداني كه از آن حادثه جان سالم بدر برده‌اند اين امكان را براي آن دسته از افكار عمومي فراهم آورد تا چنين ابراز خشم و انزجار نمايند. اقبال با بوش و سردمداران دولت آمريكا يار نبود زيرا زمان وقوع آن حوادث مصادف با ظهور پديده‌اي اينترنتي به نام شكل‌گيري شبكه web 2.0 بود. اين شبكه در آينده‌اي نزديك تبديل به ابزاري شد تا حقيقت‌طلبان به شكلي نامحسوس به مبارزه با ادعاهاي دروغين دولت آمريكا در مورد حادثه 11 سپتامبر بپردازند. تمام جويندگان حقيقت در قالب گروه‌هاي تخصصي و قابل اطمينان به مبادله اطلاعات، يافته‌ها و تحليل‌هاي خود با يكديگر پرداختند. حجم فوق العاده و محيرالعقولي از اين كار تحقق يافت و در عمل تنها موجب برگرداندن افكار عمومي در مواجهه با مطالب و حقايقي شد كه اكنون ديگر شكلي آشكار و هويدا به خود گرفته‌اند. من گمان مي‌كنم كه اشتباه شما (تيري ميسان) آن بود كه نظر بر حق و صحيح خود را در مورد حادثه 11 سپتامبر زودتر از فرا رسيدن زماني مساعد اعلام نموديد. تعداد قابل قبولي از روزنامه‌نگاران آمريكايي در رديف موافقان با نظريه شما در مورد اين حوادث قرار گرفتند و اين امر پس از آن صورت گرفت كه آنان قبل از هر كاري تلاش نمودند تا علي‌الخصوص صحت نظريه شما را اثبات نمايند. آنان با مشاهده تحول در ديدگاه‌هاي فردي مانند "ديويد وون كليست " David von Kleist كه بعد از مدت‌ها مخالفت جدي با نظريه شما اكنون در زمره فعال‌ترين جويندگان حقيقت در مورد حوادث 11 سپتامبر قرار گرفته‌اند امروزه خود نيز بر صحت نظريه شما اذعان دارند. * تيري ميسان: آيا اين امكان وجود ندارد كه از زاويه‌اي ديگر به اين قضايا بنگريم؟ زماني كه من اولين نقدها را در مورد درستي ظاهر حوادث 11 سپتامبر اعلام نمودم هنوز نسخه دولتي اين حوادث شكلي همگن و يكدست به خود نگرفته بود و به جاي آن تكه‌هاي بزرگ از پازلي وجود داشت كه هر كدام از آنها را يكي از آژانس‌هاي دولتي و غيردولتي ذيربط ارائه نموده بود. پاسخ آنان به ادعاها و نقدهاي من همواره اين بود كه من درك نادرستي از حوادث روي داده در 11 سپتامبر دارم. كميسيون حقيقت‌ياب كاخ سفيد در تلاش خود براي جمع آوري تمام قطعات اين پازل و تبديل آن به تصويري يكدست براي ارائه روايت خود از حوادث 11 سپتامبر متوجه شد كه دست به كاري غيرعملي زده است. نحوه فعاليت اين كميسيون علي الخصوص نشان دهنده آن بود كه نمي‌توان روايتي يكدست و بدور از تناقض را از اين حوادث ارائه نمود. اين كميسيون از بررسي موارد متعددي از مسائل موجود دوري جست تا جايي كه در گزارش خود مسئله فروريختن برج شماره 7 را كاملاً از قلم انداخت. - اريك رينود: من گمان مي‌كنم از هر منظري كه به اين ماجرا بنگريم درخواهيم يافت كه گزارش كميسيون حقيقت‌ياب منتهي به سرنوشتي مي‌شد كه سرانجام آن را تجربه نمود و به بيان ديگر تمام كساني كه منتظر واكنش دولت بوش به اين واقعه بودند با مشاهده اين گزارش آنرا كاملاً رد كردند و هيچ واكنش ديگري نسبت به آن از خود نشان ندادند. روايت دولت آمريكا از حوادث 11 سپتامبر تبديل به سازه‌اي انتزاعي از حوادثي شده است كه همگي مستقل و بي ارتباط با يكديگر هستند و البته برخي از آنها در منظر ما منطقي و برخي ديگر چندان قابل باور نيستند و چنين است كه انجام چنين وظيفه‌اي توسط كميسيون حقيقت‌ياب كاخ سفيد تبديل به امري غيرممكن شد. خارج از اين مطلب بايد گفت كه جرج بوش نيز با امتناع از پذيرش درخواست براي شكل‌گيري كميسيون تحقيق جديدي كه بعد از ارائه گزارش كميسيون بوش – چني به عمل آمد ديگر خود را فريب نداد. او تنها در برابر فشار اقشار مختلف مردم عقب‌نشيني نمود اما اين كار به نحو ديگري صورت گرفت و او تلاش نمود تا حد ممكن از حاشيه به متن اصلي حوادث بنگرد. از اين رو ديگر امكانات و بودجه‌اي به اين كار اختصاص داده نشد و يكي از مردان رئيس جمهور نيز موظف به پيگيري اين حوادث در مهلت زماني كوتاهي شد. ** دروغ بودن برخورد هواپيما با ساختمان پنتاگون امروز قابل انكار نيست اتخاذ چنين رويه‌اي از سوي رئيس جمهور مانع از آن نشد كه دو نفر از روزنامه‌نگاراني كه اطلاعات بسياري در مورد اين حوادث در اختيار داشتند و هر دو آنان براي شبكه‌هاي بزرگ رسانه‌اي آمريكا فعاليت مي‌كردند (يكي از آنها خبرنگار دائمي شبكه CNN در پنتاگون است) در گزارشي مستقيم كه چند دقيقه بعد از سقوط برج به روي آنتن رفت توضيح دهند كه در اينجا هيچ هواپيمايي منهدم نشده است. آنگاه ذكر چنين گزارشي براي كميسيون حقيقت‌ياب كاخ سفيد كار بسيار دشواري بنظر مي‌رسد زيرا دولت خود علناً خلاف اين مطلب را ذكر مي‌كند. مشكل كميسيون حقيقت‌ياب در ارائه گزارش دلخواه كاخ سفيد آن است كه حتي اگر بتوان صداي گزارشگر را از روي فيلم گزارش خبري برداشت، نمي‌توان صداها و يا تصاوير ضبط شده را تغيير داد. از سوي ديگر مراجعه مردم به اين تصاوير و فيلم‌ها همواره ممكن مي‌باشد. همين نگراني در مورد فروريختن برج شماره 7 نيز وجود دارد. آژانس فدرال مديريت موارد بحراني و اورژانسي در گزارش مقدماتي خود چنين شرط نمود كه قادر به ارائه توضيحي در گزارش پاياني خود در مورد علل سقوط اين ساختمان 196 متري نيست. موسسه ملي استاندارد و فنآوري آمريكا نيز به عنوان ديگر آژانس دولتي ذيربط كه ماموريت ارائه گزارشي در اين مورد به آن سپرده شده بود، اعلام نمود كه آنها نيز دلايل سقوط اين برج را نمي‌دانند و علت آن است كه ... . بنابراين در عمل حادثه سقوط ساختماني به اندازه آسمانخراش "مونت پارناس " در پاريس آنهم با سرعت سقوط آزاد شش و نيم ثانيه در يك گزارش 600 صفحه‌اي از قلم انداخته شد. در پايان امر نيز اين سازمان دولتي در ماه اوت 2008 توضيحي عجيب و محيرالعقول براي سقوط برج يافت كه آن نيز نتوانست هيچكس را راضي كند. ** دولت علنا سعي در فراموش كردن سقوط برج شماره هفت دارد ارائه توضيحي در مورد سقوط برج شماره 7 عملاً همان مسئله‌اي است كه ارائه گزارشي يكدست را غيرممكن مي‌سازد و به همين دليلي مولفه‌هايي كه اظهارات رئيس و نايب رئيس اين كميسون را به يكديگر پيوند مي‌داد از هم گسسته شده‌اند، آنهم در گزارشي كه بعدها 4 نفر به تدوين و نگارش آن پرداختند. اخيراً يكي از دادستان‌هاي سابق دادگاه فدرال نيز همانند وكيل مشاور اين كميسيون كتابي را براي بازگو كردن مطالب و حقايق به شكلي روشن و شفاف به نگارش درآورده است. مطالب اين كتاب نيز به خاطر روشنگري‌هاي آن مورد انكار و تكذيب دولت قرار گرفته است. * تيري ميسان: در ماجرايي مانند حوادث 11 سپتامبر كه پاي دولت حاكم در ميان است شاهدان در شهادت خود به گفته‌هاي يكديگر استناد مي‌كنند و يا آنان را مخاطب خود قرار مي‌دهند. شما هم اكنون به نام جيمي مكين‌تاير Jimmy McIntyre گزارشگر يكي از شبكه‌هاي معروف آمريكا در پنتاگون اشاره نموديد. روايت 11 سپتامبر رواياتي فرمايشي است. هيچ هواپيماي خطوط مسافرتي در برخورد با ساختمان پنتاگون متلاشي نشده است اما همان آقاي جيمي مكين‌تاير در آوريل سال 2002 يك برنامه طولاني ويژه در شبكه CNN ترتيب داد و در آن به مخاطبان خود اطمينان داد كه گفته‌‌هاي من (تيري ميسان) برخاسته از تفكراتي ضد آمريكايي است و نمي‌توان در مورد متلاشي شدن هواپيماي پرواز 77 در اثر برخورد با ساختمان پنتاگون شك و ترديدي به خود راه داد. كميسيون حقيقت‌ياب كاخ سفيد نيز تنها به استماع شهادت آن دسته از شاهدان پرداخت كه شهادت‌هاي اوليه خود را پس گرفته بودند و در كار خود تمام كساني را كه بر روي عقيده و نظري مغاير با نسخه دولت بوش از حادثه 11 سپتامبر پافشاري مي‌نمودند از پرونده كنار زد. من مشكلات بسياري را تجربه نمودم تا تحليلگران را متقاعد نمايم كه مسئله سقوط برج شماره 7 را در برنامه تحليل‌هاي خود بگنجانند. مسئله سقوط برج شماره 7 چند روز بعد از حوادث 11 سپتامبر از حافظه جمعي مردم پاك شد. ** ارتباط مخابراتي مهاجمان 11 سپتامبر با كاخ سفيد امروز بر همه عيان شده است من مشاهده نمودم كه ملاحظات دقيق مربوط به جريان بورس نيز كه قبل از حادثه 11 سپتامبر بتدريج در درجات پايين‌تري از اهميت قرار مي‌گرفت تنها بعد از رسوايي مربوط به كلاهبرداري "برنارد مادوف " Bernard Madoff دوباره در برنامه‌هاي رسانه‌ها ظهوري دوباره يافت. بعد از آن نيز عليرغم تمام كوشش‌هايي كه من به عمل آوردم همه مردم از جمله جويندگان حقيقت در آمريكا همچنان بر بي‌اطلاعي خود از آتش‌سوزي ساختمان جانبي متصل به ساختمان اصلي كاخ سفيد و ارتباطات مخابراتي مهاجمان با كاخ سفيد با استفاده از كدهاي تلفني كاخ سفيد پافشاري مي‌نمودند. دو حادثه در ابعاد گسترده‌اي مورد اعتراف قرار گرفتند؛ شبكه ABC از آتش‌سوزي كاخ سفيد فيلم گرفته بود و همين امر ريچارد كلارك مشاور امور ضد تروريستي كاخ سفيد را به گرفتن اين تصميم وادار نمود تا برنامه تداوم مبارزه دولت آمريكا با تروريسم را به راه بياندازد. چگونه مي‌توان در چنين موردي از دست دادن حافظه جمعي را توضيح داد؟ - اريك رينود: بله. جيمي مكين‌تاير بدون هيچ خجالتي گفته‌هاي قبلي خود در گزارش CNN از پنتاگون را پس گرفت اما اين امر مانع از آن نمي‌شود كه ما نتوانيم به گفته‌هاي او در اولين ساعات حادثه مراجعه ننماييم. در عوض همكار ديگر او يعني آقاي باب پلوگ Bob Plugh حتي كوچك‌ترين تغييري در گفته‌هاي پيشين خود وارد ننمود. اما در مورد حافظه جمعي نيز بايد بگويم كه اين حافظه به صورت گزينشي عمل مي‌كند. هنگامي كه در مورد مردم صحبت مي‌كنيم بايد گفت كه حافظه جمعي آنان تنها آن چيزي را كه در رسانه‌ها و مطبوعات مي‌خوانند و مي‌شنوند در خود ضبط مي‌كند. با اين حال رسانه‌هاي آمريكايي ما را به تصور نمودن بهترين وضع ممكن عادت داده‌اند. رسانه‌هاي آمريكا تنها دو، سه يا در نهايت چهار روز بعد از آن فاجعه هولناك در مورد آن برنامه تهيه و اجرا نمودند. والتر پينكوس Walter Pinkus از روزنامه واشنگتن پست يكي از خبره‌ترين افراد در ميان كارشناسان سرشناس مطبوعاتي آمريكاست. او نيز چيزي جز اين به ما نمي‌گويد. ادامه دارد ... .




بسم الله الرحمن الرحیم






خبرگزاری فارس گزارش داده:
يك پژوهشگر فرانسوي: (بخش دوم)
گذشت زمان باقي دروغ‌ها درباره 11 سپتامبر را افشا خواهد كرد
خبرگزاري فارس: يك كارشناس فرانسوي مسايل بين‌الملل با اشاره به اينكه امروز بعد از گذشت 9 سال از حادثه 11 سپتامبر خيلي از دروغ‌هاي دولت آمريكا درباره حادثه 11 سپتامبر برملا شده است، گفت: بايد افشاي باقيمانده دروغ‌ها را نيز به گذر زمان سپرد تا كار خود را انجام دهد.
به گزارش فارس پايگاه خبري فرانسوي زبان "ولترنت " در مقاله‌اي به قلم تيري ميسان نوشت: سال‌ها بعد از وقوع حوادث 11 سپتامبر، "اريك رينود " (Raynaud) روزنامه‌نگار فرانسوي كتابي در مورد وضعيت اعتراضات و مخالفت‌ها نسبت به روايت دولت آمريكا از اين حوادث منتشر نموده است. هر چند كه مقامات دولت آمريكا همچنان بر روي صحت روايت خود از اين حوادث پافشاري مي‌كنند با اين حال ديگر هيچ كارشناس خبره‌اي با دفاع از مطالب طرح شده در جزئيات حوادث اعتبار خود را به مخاطره نمي‌اندازد. در بخش اول مصاحبه مفصل تيري ميسان روزنامه‌نگار فرانسوي با رينود خوانديم كه گزارش سال 2004 كميسيون موسوم به بوش – چني نتيجه عكس داد و ترديدهاي مردم درباره حادثه 11 سپتامبر را تشديد و تقويت كرد و حالا بسياري از مسايلي كه روزي به عنوان عقايد افراد ضد آمريكايي خوانده مي‌شد به باور قطعي درباره جزئيات حادثه 11 سپتامبر تبديل شده است. در بخش دوم اين مصاحبه مي‌خوانيم: مخاطبان خيلي زود در مرحله ابراز احساسات ناشي از مشاهده و ملاحظه اخباري قرار مي‌گيرند كه دولت آمريكا بر جريان آنها نظارت داشت. رسانه‌ها صحنه‌هاي ناگواري را به مردم نشان مي‌دهند. قبل از هر چيز دو برج غول پيكري را نشان دادند كه فرو ريخت و سه هزار كشته بر جاي گذاشت. مدت زمان بسياري لازم بود تا مردم بپذيرند كه فرو ريختن برج شماره 7 از اهميتي اساسي برخوردار بوده است و همين مطلب پاشنه آشيل سناريوي بوش از روايت حوادث 11 سپتامبر است. امروز ديگر افرادي كه از نزديك اين پرونده را دنبال مي‌كنند به اين مسئله وقوف كامل دارند. بله. چنين وقوفي به مسئله حاصل شده است اما كسب همين وقوف نيز نيازمند گذر زمان بوده است. با اين حال حتي امروز نيز كافي است تا اين سوال بدون مقدمه‌چيني در سطح جامعه طرح شود كه چند برج در روز 11 سپتامبر فرو ريخت؟ از هر 10 نفر پاسخگو به اين سوال 9 نفر پاسخ‌شان 2 برج خواهد بود اما شايد هنوز براي طرح سوال در مورد آتش‌سوزي كاخ سفيد و استفاده مهاجمان از كدهاي تلفني رئيس جمهوري كمي زود باشد. دليل آن هم اين نيست كه اطلاعات در اين زمينه قابل صرفنظر بوده باشند بلكه چنانكه "پل پلوگ " نيز اشاره نموده است شايد لازم باشد تا كار را به گذر زمان بسپاريم. ** مديران شركت‌هاي مستقر در مركز تجارت جهاني روز 11 سپتامبر در محل كار خود نبودند جيمي مكين‌تاير در گزارش مستقيم خود در روز 11 سپتامبر شهادت مي‌دهد كه هيچ هواپيمايي در برخورد با ساختمان پنتاگون منهدم نشده است. او بعداً سخنان خود را پس مي‌گيرد و از آن پس نقش سگ محافظي براي نسخه دولتي آمريكا از 11 سپتامبر را ايفا مي‌كند. * تيري ميسان: اما حوادث ذكر شده در كتاب شما تنها حوادث فراموش شده در جريان حملات 11 سپتامبر نبوده‌اند. همگان مي‌دانند كه در روز حادثه روساي هيچ كدام از شركت‌ها در دفتر كار خود در مركز تجارت جهاني نبوده‌اند چون همگي به نبراسكا رفته بودند. آنها دقيقاً به پايگاه نظامي "آف‌فوت " رفته بودند تا رئيس جمهور نيز در بعد از ظهر آن روز به آنان بپيوندد. آيا مي‌دانيد كه اين اطلاعات در كتاب من گنجانده نشده است و من آن را كمي بعد از چاپ كتاب خود در روزنامه اصلي اسپانيا يعني روزنامه "ال موندو " به چاپ رساندم و همين روزنامه در حقيقت ناشر اسپانيايي آثار من مي‌باشد. چرا مردم نمي‌خواهند كه تمامي ابعاد يك ماجرا را در ارزيابي خود مدنظر قرار دهند. - اريك رينود: بله. من هم مطلع شدم كه در آن روز تعداي از شوراهاي هيئت مديره شركت‌ها مستقل از مركز تجارت جهاني عمل كرده‌اند. اين پديده مطمئناً در صدر موارد مهم اين ماجرا قرار دارد، علي الخصوص به خاطر اطلاعاتي كه شما ارائه نموديد. در اين مورد هم فكر مي‌كنم كه يك بار كافي است كه موتور محركه دستگاه حقيقت‌ياب به راه افتد و اولين گام‌هاي خود را در اين راه بردارد، آنگاه جريان خروج اطلاعات از آن آغاز خواهد شد. در اين بخش به بيان واقعيت حوادث 11 سپتامبر در نيويورك و واشنگتن پرداخته‌ام و معيار كار خود را باورهاي مورد قبول امروز مردم قرار داده و عناصري را به شكل غيرمحسوس در نگاه اول خواننده در آن گنجانده‌ام اما خواننده كتاب با كشف اين عناصر مي‌تواند به بررسي آنان بپردازد. بهتر است بگويم كه من به گمان خود كتابي را در مورد حوادث 11 سپتامبر به نگارش درآورده‌ام كه مردم چشم گيرترين ابعاد آنرا در حافظه خود ضبط و حفظ كرده‌اند. با معيار قرار دادن اولين واكنش‌هاي صورت گرفته در مورد اين كتاب بايد گفت كه بسياري از مردم از توهمات خارج شده و نگاهي واقع‌بينانه به حوادث پيدا كرده‌اند. پذيرش تمام اين موارد سخت و دشوار است اما اين حقيقت وجود دارد. اين يك مرحله از مجموعه مراحل روشن نمودن افكار مردم است همانطور كه هم اكنون گفتم ساير مراحل برنامه نيز به دنبال تحقق مرحله اول محقق خواهند شد اما نگهداشتن خاطره اين واكنش‌ها در ذهنمان فوايد بسياري به همراه دارد. * تيري ميسان: كتاب شما به ما نشان مي‌دهد كه هر چند هنوز برخي از نهادها و موسسات وجود دارند كه روايت دولت آمريكا از حوادث 11 سپتامبر را مورد حمايت خود قرار مي‌دهند و يا كارشناساني به دفاع از نتيجه‌گيري‌هاي كلي در گزارش دولتي مي‌پردازند اما با اين حال هيچ كارشناس خبره‌اي با دفاع دقيق از مبحثي خاص و مورد اعتراض در گزارش دولتي اعتبار خود را به مخاطره نمي‌اندازد. به عنوان مثال همچنان برخي مي‌گويند كه نيروهاي القاعده به ساختمان پنتاگون حمله كرده‌اند اما هيچ كارشناسي ديگر جرات آن را ندارد كه بگويد كه از روي بقاياي هواپيماي بوئينگي كه در صحنه جنايت سقوط كرده است پي به هويت عناصر القاعده برده است. يا شايد ممكن است برخي به روايت و يا حتي ساخت فيلمي در مورد شورش مسافران هواپيماي ناپديد شده از پنسلوانيا بپردازند اما ديگر هيچ كارشناسي جرات آن را ندارد كه بگويد ارتباطات تلفني كه در آن مسافران به وقوع شورشي در هواپيما شهادت داده‌اند مورد تاييد اوست. چگونه شما اين مسئله را توضيح مي‌دهيد كه برخي هنوز بتوانند بر صحت روايت دولت آمريكا از حوادث پافشاري كنند حال آنكه ديگر هيچ عنصري وجود ندارد كه بر اساس آن از آن روايت دولتي حمايت كنند. ** مدافعان روايت دولت از حادثه 11 سپتامبر راهي جز اصلاح مواضع خود يا رسوايي ندارند - اريك رينود: من فكر مي‌كنم كه آنان انتخاب ديگري پيش روي خود ندارند. من در كتاب خود نوشتم كه از اين پس موقعيتي كه آنان براي خود اتخاذ كرده‌اند غيرقابل دفاع خواهد بود اما براستي آنان چه انتخاب جايگزيني پيش روي خود دارند؟ هيچ راه ديگري ندارند مگر آنكه بر انكار حقايق اصرار ورزند و يا اينكه همانند برخي به چند 100 سال زندان محكوم شوند. سپس راه صحيح آن است كه ديگر كسي با دفاع از نكته خاصي كه ادعاي صحت و درستي آن مورد اعتراض سايرين است اعتبار خود را به مخاطره نياندازد. من دو روز قبل مدركي در مورد پرواز شماره 93 و تماس‌هاي متعدد تلفني از آن پرواز مشاهده كردم شايد فردي كه اين نوار را آماده كرده است در كار خود حسن ظن داشته باشد يعني بتوان گفت كه اين نوار به قبل از دادگاه "موسائي " بازگردد. در اين مورد هم FBI تحت اجبار و فشار قرار گرفته است تا گزارش‌هايي در مورد گفتگوهاي تلفني تنظيم نمايد. FBI همچنين در توضيحات خود گفته است كه در سال 2001 از نظر فني امكان برقراي ارتباط تلفن همراه با يك ايستگاه مخابراتي در زمين آن هم از ارتفاعي كه هواپيماي پرواز 93 قرار داشته غيرممكن بوده است. بنابراين براي هر كارشناس خبره‌اي بحث و گفتگو در اين مورد آن هم بعد از اظهارنظري فني در اين حد و اندازه كاري بسيار دشوار است. هر چند كه طرفداران جدي روايت دولتي از حوادث 11 سپتامبر با اينگونه موارد اثبات ادعا روبرو شده‌اند و هيچ راهي براي رد آن ندارند ولي با اين حال از موضع خود عقب‌نشيني نمي‌كنند و البته اين مسئله تعجب برانگيزي نيست اما اينكه رسانه‌ها همچنان به اين بازي از پيش شكست خورده ادامه دهند جاي تعجب بيشتري دارد. اگر بخواهيم اين موضع‌گيري آنان را تعجب‌آور بدانيم اين وضعيت عليرغم وجود تمام نشانه‌هاي از پيش هشدار دهنده‌اي وجود دارد كه من در چهار يا پنج ماه گذشته به آن اشاره نموده‌ام. اين نشانه‌ها يكباره ظاهر مي‌شوند و به همان سرعت محو مي‌گردند ولي برخي از همكاران ما قادر به مشاهده اين نشانه‌ها هستند. * تيري ميسان: شما با اهميت بسياري تلاش مي‌كنيد تا صرفاً به بازگويي رئوس مطالب مربوط به حوادث و وقايع روي داده در 11 سپتامبر بپردازيد و هيچ‌گونه تفسيري از آن به عمل نياورديد. در مجموع كارشناسان 3 فرض را در مورد ماهيت اين حوادث طرح كرده‌اند: 1- دولت بوش كاملاً در جريان حوادث و حملات انتخاري پيش‌رو بوده است. 2- دولت بوش از آن مطلع بوده ولي با اين حال اجازه داده است تا روي دهد. 3- دولت بوش در تحقق يافتن حوادث دخالت داشته است. افكار عمومي امروزه به چه شكلي به اين حوادث مي‌نگرند؟ - اريك رينود: موضع‌گيري جويندگان حقيقت و علي الخصوص ديويد گريفين كه يكي از مغزهاي متفكر اين دسته است و من نيز او را ملاقات كرده‌ام در اين مورد بسيار روشن است. او در كمال خونسردي به من گفت: «اين حمله‌اي با منشاء داخلي بوده است.» بنابر گفته او فرض سوم صحيح است. ما دو نفر تنها در حوالي يك كافه تريا بوديم و اين اعتماد او من را متحير نمود. زيرا ذكر چنين مطلبي از فردي چنين دقيق و در عين حال محتاط كه در اظهارنظرهاي خود در مطبوعات با رندي و زيركي سخن مي‌گويد عجيب و حيرت‌آور بود. هر چند كه من در اكثر موارد براي آنكه تمام مطالب مطرح شود خواننده كتاب خود را آزاد مي‌گذارم تا نظر شخصي خود را بسازد. اعتقاد من بعد از سال‌ها مطالعه در خصوص اين موضوع آن است كه دولت بوش كاملاً در جريان حوادثي قرار داشت كه قرار بود در آينده‌اي نزديك به وقوع بپيوندد. از سوي ديگر كمبودي در شواهد و مدارك براي اثبات اين مسئله وجود ندارد. اين حقيقت نيز وجود دارد كه بخش اندكي از مسئولين بلندپايه آمريكايي كه مطمئناً از جناح محافظه‌كار آمريكا هستند عاملان اين حملات تروريستي را در رسيدن به هدف مورد نظر خود همراهي نموده‌اند. براي من سخت غيرقابل باور است كه بپذيرم نيروهاي اسلام‌گرا چندين تن مواد منفجره "نانوترميت " را دستكاري و آنها را به دلخواه خود در سه برج مذكور نصب نمايند. اما اطمينان گريفين از اين مطلب من را منقلب كرد. زيرا من مي‌دانم كه او هنوز مطالبي براي نوشتن در خصوص اين حوادث دارد و اطلاعات در دسترس او اطلاعاتي دست اول مي‌باشند. گريفين شخصيت بزرگ دانشگاهي آمريكا به مطالعه كتاب دروغ بزرگ اثر تيري ميسان مي‌پردازد تا آنرا اثري احمقانه بداند اما با ملاحظه محتواي اين كتاب دچار حيرت مي‌شود و از آن پس به عنوان يكي از رهبران سرسخت جنبش آمريكايي براي كشف حقايق حادثه 11 سپتامبر مي‌شود. * تيري ميسان: در آمريكا جنبش حقيقت‌يابي ابعاد 11 سپتامبر خواستار آغاز دوباره تحقيق و تفحصي ديگر در اين زمينه شده است. ** روزي بايد عاملان دولتي كشته‌شدگان 11 سپتامبر محاكمه شوند بنظر مي‌رسد كه گمان اين دسته از شهروندان آمريكا بر آن است كه اين پرونده ممكن است يك روز در دادگاهي مدني مورد قضاوت قرار گيرد و از سوي ديگر استدلال‌ها يا دليل‌هايي كه دولت آمريكا به آن اشاره مي‌كند، وجود خارجي ندارد. با اين حال بدون توجه به نوع تفسيري كه ما از اين حادثه در ذهن خود حفظ مي‌كنيم، حقيقت آشكار آن است كه رسيدگي به اين حوادث تنها در صلاحيت قوانين ملي آمريكا باقي نمي‌ماند. از سوي ديگر دولت بوش تمام تلاش خود را به كار گرفت تا حقيقت در پس اين ماجرا را پنهان نگه دارد و اين كار يا به طور مستقيم توسط دولت يا با وارد كردن واسطه‌اي مانند كميسيون تحقيق كاخ سفيد صورت مي‌پذيرد. با اين توصيف طرح درخواستي مانند انجام تحقيق و تفحص قضائي چه معنايي دارد؟ - اريك رينود: من نظري كاملاً موافق با عقيده شما دارم. آنچه كه در روز 11 سپتامبر سال 2001 روي داد چيزي جز ساخت توجيهاتي براي موجه جلوه دادن عملياتي نظامي در افغانستان و بعد از آن در عراق نبوده است. البته طرح حمله به افغانستان و عراق از پيش طرح ريزي شده بود و طبق منطق من اينگونه مسائل و پرونده‌ها در چارچوب دادگاه كيفري بين‌المللي قابل بررسي مي‌باشند. عقيده من بر آن است كه رهبران اين نهضت حقيقت طلبي از مدت‌ها قبل چنين فكري را در سر داشته‌اند اما عجالتاً صدها هزار حقيقت‌طلب گمنام نيز خود شكاياتي دارند كه منتظر طرح و حل آنها از طريق قانوني و قضائي هستند و آنها با كمال جديت تمام وقت خود را در اين كار صرف نموده‌اند تا اين بار تحقيق و تفحصي ملي و مردمي به عمل آيد و كساني كه مرگ سه هزار نفر قرباني اين حوادث را موجب شده‌اند و يا اجاره قتل آنها را داده و يا در عمل مجرمانه قتل آنها معاونت داشته‌اند، محكوم شوند. واضح و آشكار است كه طرح چنين درخواستي به منزله قرار گرفتن در مرحله‌اي ايده‌آل است كه امكان طرح دعوي در دادگاه كيفري بين‌المللي را فراهم مي‌سازد اما اين امر نيز با خطر ديگري يعني اطاله روند تحقيق روبروست. با اين حال رهبران حقيقت‌طلبان اين انديشه را در سر دارند كه قبل از شروع هرگونه تحقيق و تفحص به ارائه توصيفي همراه با اغراق در مورد فاجعه 11 سپتامبر بپردازند. وضعيت به هرگونه كه باشد ديگر هيچ مانعي بر سر راه اين نهضت وجود نخواهد داشت و دليل آن هم استدلال‌ها، شواهد و مداركي است كه اين رهبران اكنون در اختيار خود دارند. * تيري ميسان: حادثه 11 سپتامبر در ايالات متحده آمريكا روي داده است با اين حال نتايج و تبعاتي در سطح جهاني به جاي گذاشته است. شما سال‌ها راه تحليل و بررسي عملكرد نهضت حقيقت‌طلبي را در پيش گرفتيد و اكنون تنها براي رفع تكليف اشاره‌اي مختصر و سريع به عكس‌العمل‌هاي صورت گرفته در ساير نقاط دنيا نموده‌ايد. آيا اين نوع برخورد شما بدان معناست كه تنها اتفاقاتي كه در درون امپراطوري سلطه روي مي‌دهد حائز اهميت است و يا نمي‌توان آنرا باور نمود؟ - اريك رينود: مطمئناً نگاه من به اينگونه نيست. علت اتخاذ چنين رويه‌اي در اين كتاب آن است كه در نگاه من حوادثي با منشا 11 سپتامبر به هيچ وجه قابل تحمل نيست و به همين خاطر من اين كتاب را به نگارش درآورده‌م. انتخاب چنين زاويه نگاهي براي بررسي حوادث 11 سپتامبر از آن جهت صورت گرفت كه در فرانسه شناختي كافي نسبت به نحوه آغاز سومين هزاره ميلادي كه همراه با فاجعه بوده است، وجود ندارد. در جامعه فرانسه زبان اروپا و علي الخصوص در كشور فرانسه صحبت كردن مردم در مورد حادثه 11 سپتامبر تنها به شكل محكوميت تمام و كمال مسببان اين واقعه، دشنام دادن به آنها و ناله و نفرين كردن صورت مي‌پذيرد. خواست من از نگارش اين كتاب آن بوده است تا سنگ بناي بحث و گفتگويي سالم ميان شخصيت‌هاي بزرگ صاحبنظر آن هم در خصوص پديده‌اي بنا گذاشته شود كه چهره دنيا را كاملاً تغيير داده است. واضح است كه من با داشتن چنين نگاهي آن هم با بيشترين توجه به حوادث روي داده و حوادثي كه اكنون روي مي‌دهند سلطه جابرانه آمريكا بر منطقه خاورميانه و اهداف بعدي آن در طرح سلطه مانند روسيه و چين را مورد ملاحظه قرار داده‌ام. تلاش من بر آن بوده است تا مردم در جريان حوادثي قرار گيرند كه واقعاً در پس پرده حادثه 11 سپتامبر 2001 روي داده است. اكنون نيز من احتمالاً با كنجكاوي به بررسي ابعاد ديگري از مسئله خواهم پرداخت. بسيارند مطالبي كه بايد در اين خصوص به نگارش درآيند.

برچسب‌ها:


بسم الله الرحمن الرحیم


خبرگزاری فارس گزارش داد:

لزوم پاسخگويي مقتدرانه ملي در پی؛
تکرار تهديد کشور‌هاي عربي عليه تماميت ارضي ايران و ...
از یاد نمی‌بریم که سخنان چندی پیش يکي از روزنامه‌نگاران و يکي از دولتمردان ايراني در زمينه تعلق تاريخي بحرين به ايران با چه واکنش سختي از سوي همه دولت‌هاي عربي روبه‌رو شد که حتي به فراخواندن سفراي چند کشور عربي از جمله مراکش انجاميد، ولي.../این پيامد‌هاي مسامحه ماست که پس از تکرار ادعاهاي بي‌اساس دولت‌هاي عربي، هم اينک در کتاب‌هاي درسي کشور‌هاي عرب، به ويژه امارات متحده استان‌هاي جنوبي ايران و همه جزاير و بنادر خليج فارس به عنوان مناطق عرب‌نشين و با نام جعلي عربستان و تجزيه شده از ايران به چاپ رسیده است!


يك پژوهشگر فرانسوي: (بخش دوم)
گذشت زمان باقي دروغ‌ها درباره 11 سپتامبر را افشا خواهد كرد
خبرگزاري فارس: يك كارشناس فرانسوي مسايل بين‌الملل با اشاره به اينكه امروز بعد از گذشت 9 سال از حادثه 11 سپتامبر خيلي از دروغ‌هاي دولت آمريكا درباره حادثه 11 سپتامبر برملا شده است، گفت: بايد افشاي باقيمانده دروغ‌ها را نيز به گذر زمان سپرد تا كار خود را انجام دهد.
به گزارش فارس پايگاه خبري فرانسوي زبان "ولترنت " در مقاله‌اي به قلم تيري ميسان نوشت: سال‌ها بعد از وقوع حوادث 11 سپتامبر، "اريك رينود " (Raynaud) روزنامه‌نگار فرانسوي كتابي در مورد وضعيت اعتراضات و مخالفت‌ها نسبت به روايت دولت آمريكا از اين حوادث منتشر نموده است. هر چند كه مقامات دولت آمريكا همچنان بر روي صحت روايت خود از اين حوادث پافشاري مي‌كنند با اين حال ديگر هيچ كارشناس خبره‌اي با دفاع از مطالب طرح شده در جزئيات حوادث اعتبار خود را به مخاطره نمي‌اندازد. در بخش اول مصاحبه مفصل تيري ميسان روزنامه‌نگار فرانسوي با رينود خوانديم كه گزارش سال 2004 كميسيون موسوم به بوش – چني نتيجه عكس داد و ترديدهاي مردم درباره حادثه 11 سپتامبر را تشديد و تقويت كرد و حالا بسياري از مسايلي كه روزي به عنوان عقايد افراد ضد آمريكايي خوانده مي‌شد به باور قطعي درباره جزئيات حادثه 11 سپتامبر تبديل شده است. در بخش دوم اين مصاحبه مي‌خوانيم: مخاطبان خيلي زود در مرحله ابراز احساسات ناشي از مشاهده و ملاحظه اخباري قرار مي‌گيرند كه دولت آمريكا بر جريان آنها نظارت داشت. رسانه‌ها صحنه‌هاي ناگواري را به مردم نشان مي‌دهند. قبل از هر چيز دو برج غول پيكري را نشان دادند كه فرو ريخت و سه هزار كشته بر جاي گذاشت. مدت زمان بسياري لازم بود تا مردم بپذيرند كه فرو ريختن برج شماره 7 از اهميتي اساسي برخوردار بوده است و همين مطلب پاشنه آشيل سناريوي بوش از روايت حوادث 11 سپتامبر است. امروز ديگر افرادي كه از نزديك اين پرونده را دنبال مي‌كنند به اين مسئله وقوف كامل دارند. بله. چنين وقوفي به مسئله حاصل شده است اما كسب همين وقوف نيز نيازمند گذر زمان بوده است. با اين حال حتي امروز نيز كافي است تا اين سوال بدون مقدمه‌چيني در سطح جامعه طرح شود كه چند برج در روز 11 سپتامبر فرو ريخت؟ از هر 10 نفر پاسخگو به اين سوال 9 نفر پاسخ‌شان 2 برج خواهد بود اما شايد هنوز براي طرح سوال در مورد آتش‌سوزي كاخ سفيد و استفاده مهاجمان از كدهاي تلفني رئيس جمهوري كمي زود باشد. دليل آن هم اين نيست كه اطلاعات در اين زمينه قابل صرفنظر بوده باشند بلكه چنانكه "پل پلوگ " نيز اشاره نموده است شايد لازم باشد تا كار را به گذر زمان بسپاريم. ** مديران شركت‌هاي مستقر در مركز تجارت جهاني روز 11 سپتامبر در محل كار خود نبودند جيمي مكين‌تاير در گزارش مستقيم خود در روز 11 سپتامبر شهادت مي‌دهد كه هيچ هواپيمايي در برخورد با ساختمان پنتاگون منهدم نشده است. او بعداً سخنان خود را پس مي‌گيرد و از آن پس نقش سگ محافظي براي نسخه دولتي آمريكا از 11 سپتامبر را ايفا مي‌كند. * تيري ميسان: اما حوادث ذكر شده در كتاب شما تنها حوادث فراموش شده در جريان حملات 11 سپتامبر نبوده‌اند. همگان مي‌دانند كه در روز حادثه روساي هيچ كدام از شركت‌ها در دفتر كار خود در مركز تجارت جهاني نبوده‌اند چون همگي به نبراسكا رفته بودند. آنها دقيقاً به پايگاه نظامي "آف‌فوت " رفته بودند تا رئيس جمهور نيز در بعد از ظهر آن روز به آنان بپيوندد. آيا مي‌دانيد كه اين اطلاعات در كتاب من گنجانده نشده است و من آن را كمي بعد از چاپ كتاب خود در روزنامه اصلي اسپانيا يعني روزنامه "ال موندو " به چاپ رساندم و همين روزنامه در حقيقت ناشر اسپانيايي آثار من مي‌باشد. چرا مردم نمي‌خواهند كه تمامي ابعاد يك ماجرا را در ارزيابي خود مدنظر قرار دهند. - اريك رينود: بله. من هم مطلع شدم كه در آن روز تعداي از شوراهاي هيئت مديره شركت‌ها مستقل از مركز تجارت جهاني عمل كرده‌اند. اين پديده مطمئناً در صدر موارد مهم اين ماجرا قرار دارد، علي الخصوص به خاطر اطلاعاتي كه شما ارائه نموديد. در اين مورد هم فكر مي‌كنم كه يك بار كافي است كه موتور محركه دستگاه حقيقت‌ياب به راه افتد و اولين گام‌هاي خود را در اين راه بردارد، آنگاه جريان خروج اطلاعات از آن آغاز خواهد شد. در اين بخش به بيان واقعيت حوادث 11 سپتامبر در نيويورك و واشنگتن پرداخته‌ام و معيار كار خود را باورهاي مورد قبول امروز مردم قرار داده و عناصري را به شكل غيرمحسوس در نگاه اول خواننده در آن گنجانده‌ام اما خواننده كتاب با كشف اين عناصر مي‌تواند به بررسي آنان بپردازد. بهتر است بگويم كه من به گمان خود كتابي را در مورد حوادث 11 سپتامبر به نگارش درآورده‌ام كه مردم چشم گيرترين ابعاد آنرا در حافظه خود ضبط و حفظ كرده‌اند. با معيار قرار دادن اولين واكنش‌هاي صورت گرفته در مورد اين كتاب بايد گفت كه بسياري از مردم از توهمات خارج شده و نگاهي واقع‌بينانه به حوادث پيدا كرده‌اند. پذيرش تمام اين موارد سخت و دشوار است اما اين حقيقت وجود دارد. اين يك مرحله از مجموعه مراحل روشن نمودن افكار مردم است همانطور كه هم اكنون گفتم ساير مراحل برنامه نيز به دنبال تحقق مرحله اول محقق خواهند شد اما نگهداشتن خاطره اين واكنش‌ها در ذهنمان فوايد بسياري به همراه دارد. * تيري ميسان: كتاب شما به ما نشان مي‌دهد كه هر چند هنوز برخي از نهادها و موسسات وجود دارند كه روايت دولت آمريكا از حوادث 11 سپتامبر را مورد حمايت خود قرار مي‌دهند و يا كارشناساني به دفاع از نتيجه‌گيري‌هاي كلي در گزارش دولتي مي‌پردازند اما با اين حال هيچ كارشناس خبره‌اي با دفاع دقيق از مبحثي خاص و مورد اعتراض در گزارش دولتي اعتبار خود را به مخاطره نمي‌اندازد. به عنوان مثال همچنان برخي مي‌گويند كه نيروهاي القاعده به ساختمان پنتاگون حمله كرده‌اند اما هيچ كارشناسي ديگر جرات آن را ندارد كه بگويد كه از روي بقاياي هواپيماي بوئينگي كه در صحنه جنايت سقوط كرده است پي به هويت عناصر القاعده برده است. يا شايد ممكن است برخي به روايت و يا حتي ساخت فيلمي در مورد شورش مسافران هواپيماي ناپديد شده از پنسلوانيا بپردازند اما ديگر هيچ كارشناسي جرات آن را ندارد كه بگويد ارتباطات تلفني كه در آن مسافران به وقوع شورشي در هواپيما شهادت داده‌اند مورد تاييد اوست. چگونه شما اين مسئله را توضيح مي‌دهيد كه برخي هنوز بتوانند بر صحت روايت دولت آمريكا از حوادث پافشاري كنند حال آنكه ديگر هيچ عنصري وجود ندارد كه بر اساس آن از آن روايت دولتي حمايت كنند. ** مدافعان روايت دولت از حادثه 11 سپتامبر راهي جز اصلاح مواضع خود يا رسوايي ندارند - اريك رينود: من فكر مي‌كنم كه آنان انتخاب ديگري پيش روي خود ندارند. من در كتاب خود نوشتم كه از اين پس موقعيتي كه آنان براي خود اتخاذ كرده‌اند غيرقابل دفاع خواهد بود اما براستي آنان چه انتخاب جايگزيني پيش روي خود دارند؟ هيچ راه ديگري ندارند مگر آنكه بر انكار حقايق اصرار ورزند و يا اينكه همانند برخي به چند 100 سال زندان محكوم شوند. سپس راه صحيح آن است كه ديگر كسي با دفاع از نكته خاصي كه ادعاي صحت و درستي آن مورد اعتراض سايرين است اعتبار خود را به مخاطره نياندازد. من دو روز قبل مدركي در مورد پرواز شماره 93 و تماس‌هاي متعدد تلفني از آن پرواز مشاهده كردم شايد فردي كه اين نوار را آماده كرده است در كار خود حسن ظن داشته باشد يعني بتوان گفت كه اين نوار به قبل از دادگاه "موسائي " بازگردد. در اين مورد هم FBI تحت اجبار و فشار قرار گرفته است تا گزارش‌هايي در مورد گفتگوهاي تلفني تنظيم نمايد. FBI همچنين در توضيحات خود گفته است كه در سال 2001 از نظر فني امكان برقراي ارتباط تلفن همراه با يك ايستگاه مخابراتي در زمين آن هم از ارتفاعي كه هواپيماي پرواز 93 قرار داشته غيرممكن بوده است. بنابراين براي هر كارشناس خبره‌اي بحث و گفتگو در اين مورد آن هم بعد از اظهارنظري فني در اين حد و اندازه كاري بسيار دشوار است. هر چند كه طرفداران جدي روايت دولتي از حوادث 11 سپتامبر با اينگونه موارد اثبات ادعا روبرو شده‌اند و هيچ راهي براي رد آن ندارند ولي با اين حال از موضع خود عقب‌نشيني نمي‌كنند و البته اين مسئله تعجب برانگيزي نيست اما اينكه رسانه‌ها همچنان به اين بازي از پيش شكست خورده ادامه دهند جاي تعجب بيشتري دارد. اگر بخواهيم اين موضع‌گيري آنان را تعجب‌آور بدانيم اين وضعيت عليرغم وجود تمام نشانه‌هاي از پيش هشدار دهنده‌اي وجود دارد كه من در چهار يا پنج ماه گذشته به آن اشاره نموده‌ام. اين نشانه‌ها يكباره ظاهر مي‌شوند و به همان سرعت محو مي‌گردند ولي برخي از همكاران ما قادر به مشاهده اين نشانه‌ها هستند. * تيري ميسان: شما با اهميت بسياري تلاش مي‌كنيد تا صرفاً به بازگويي رئوس مطالب مربوط به حوادث و وقايع روي داده در 11 سپتامبر بپردازيد و هيچ‌گونه تفسيري از آن به عمل نياورديد. در مجموع كارشناسان 3 فرض را در مورد ماهيت اين حوادث طرح كرده‌اند: 1- دولت بوش كاملاً در جريان حوادث و حملات انتخاري پيش‌رو بوده است. 2- دولت بوش از آن مطلع بوده ولي با اين حال اجازه داده است تا روي دهد. 3- دولت بوش در تحقق يافتن حوادث دخالت داشته است. افكار عمومي امروزه به چه شكلي به اين حوادث مي‌نگرند؟ - اريك رينود: موضع‌گيري جويندگان حقيقت و علي الخصوص ديويد گريفين كه يكي از مغزهاي متفكر اين دسته است و من نيز او را ملاقات كرده‌ام در اين مورد بسيار روشن است. او در كمال خونسردي به من گفت: «اين حمله‌اي با منشاء داخلي بوده است.» بنابر گفته او فرض سوم صحيح است. ما دو نفر تنها در حوالي يك كافه تريا بوديم و اين اعتماد او من را متحير نمود. زيرا ذكر چنين مطلبي از فردي چنين دقيق و در عين حال محتاط كه در اظهارنظرهاي خود در مطبوعات با رندي و زيركي سخن مي‌گويد عجيب و حيرت‌آور بود. هر چند كه من در اكثر موارد براي آنكه تمام مطالب مطرح شود خواننده كتاب خود را آزاد مي‌گذارم تا نظر شخصي خود را بسازد. اعتقاد من بعد از سال‌ها مطالعه در خصوص اين موضوع آن است كه دولت بوش كاملاً در جريان حوادثي قرار داشت كه قرار بود در آينده‌اي نزديك به وقوع بپيوندد. از سوي ديگر كمبودي در شواهد و مدارك براي اثبات اين مسئله وجود ندارد. اين حقيقت نيز وجود دارد كه بخش اندكي از مسئولين بلندپايه آمريكايي كه مطمئناً از جناح محافظه‌كار آمريكا هستند عاملان اين حملات تروريستي را در رسيدن به هدف مورد نظر خود همراهي نموده‌اند. براي من سخت غيرقابل باور است كه بپذيرم نيروهاي اسلام‌گرا چندين تن مواد منفجره "نانوترميت " را دستكاري و آنها را به دلخواه خود در سه برج مذكور نصب نمايند. اما اطمينان گريفين از اين مطلب من را منقلب كرد. زيرا من مي‌دانم كه او هنوز مطالبي براي نوشتن در خصوص اين حوادث دارد و اطلاعات در دسترس او اطلاعاتي دست اول مي‌باشند. گريفين شخصيت بزرگ دانشگاهي آمريكا به مطالعه كتاب دروغ بزرگ اثر تيري ميسان مي‌پردازد تا آنرا اثري احمقانه بداند اما با ملاحظه محتواي اين كتاب دچار حيرت مي‌شود و از آن پس به عنوان يكي از رهبران سرسخت جنبش آمريكايي براي كشف حقايق حادثه 11 سپتامبر مي‌شود. * تيري ميسان: در آمريكا جنبش حقيقت‌يابي ابعاد 11 سپتامبر خواستار آغاز دوباره تحقيق و تفحصي ديگر در اين زمينه شده است. ** روزي بايد عاملان دولتي كشته‌شدگان 11 سپتامبر محاكمه شوند بنظر مي‌رسد كه گمان اين دسته از شهروندان آمريكا بر آن است كه اين پرونده ممكن است يك روز در دادگاهي مدني مورد قضاوت قرار گيرد و از سوي ديگر استدلال‌ها يا دليل‌هايي كه دولت آمريكا به آن اشاره مي‌كند، وجود خارجي ندارد. با اين حال بدون توجه به نوع تفسيري كه ما از اين حادثه در ذهن خود حفظ مي‌كنيم، حقيقت آشكار آن است كه رسيدگي به اين حوادث تنها در صلاحيت قوانين ملي آمريكا باقي نمي‌ماند. از سوي ديگر دولت بوش تمام تلاش خود را به كار گرفت تا حقيقت در پس اين ماجرا را پنهان نگه دارد و اين كار يا به طور مستقيم توسط دولت يا با وارد كردن واسطه‌اي مانند كميسيون تحقيق كاخ سفيد صورت مي‌پذيرد. با اين توصيف طرح درخواستي مانند انجام تحقيق و تفحص قضائي چه معنايي دارد؟ - اريك رينود: من نظري كاملاً موافق با عقيده شما دارم. آنچه كه در روز 11 سپتامبر سال 2001 روي داد چيزي جز ساخت توجيهاتي براي موجه جلوه دادن عملياتي نظامي در افغانستان و بعد از آن در عراق نبوده است. البته طرح حمله به افغانستان و عراق از پيش طرح ريزي شده بود و طبق منطق من اينگونه مسائل و پرونده‌ها در چارچوب دادگاه كيفري بين‌المللي قابل بررسي مي‌باشند. عقيده من بر آن است كه رهبران اين نهضت حقيقت طلبي از مدت‌ها قبل چنين فكري را در سر داشته‌اند اما عجالتاً صدها هزار حقيقت‌طلب گمنام نيز خود شكاياتي دارند كه منتظر طرح و حل آنها از طريق قانوني و قضائي هستند و آنها با كمال جديت تمام وقت خود را در اين كار صرف نموده‌اند تا اين بار تحقيق و تفحصي ملي و مردمي به عمل آيد و كساني كه مرگ سه هزار نفر قرباني اين حوادث را موجب شده‌اند و يا اجاره قتل آنها را داده و يا در عمل مجرمانه قتل آنها معاونت داشته‌اند، محكوم شوند. واضح و آشكار است كه طرح چنين درخواستي به منزله قرار گرفتن در مرحله‌اي ايده‌آل است كه امكان طرح دعوي در دادگاه كيفري بين‌المللي را فراهم مي‌سازد اما اين امر نيز با خطر ديگري يعني اطاله روند تحقيق روبروست. با اين حال رهبران حقيقت‌طلبان اين انديشه را در سر دارند كه قبل از شروع هرگونه تحقيق و تفحص به ارائه توصيفي همراه با اغراق در مورد فاجعه 11 سپتامبر بپردازند. وضعيت به هرگونه كه باشد ديگر هيچ مانعي بر سر راه اين نهضت وجود نخواهد داشت و دليل آن هم استدلال‌ها، شواهد و مداركي است كه اين رهبران اكنون در اختيار خود دارند. * تيري ميسان: حادثه 11 سپتامبر در ايالات متحده آمريكا روي داده است با اين حال نتايج و تبعاتي در سطح جهاني به جاي گذاشته است. شما سال‌ها راه تحليل و بررسي عملكرد نهضت حقيقت‌طلبي را در پيش گرفتيد و اكنون تنها براي رفع تكليف اشاره‌اي مختصر و سريع به عكس‌العمل‌هاي صورت گرفته در ساير نقاط دنيا نموده‌ايد. آيا اين نوع برخورد شما بدان معناست كه تنها اتفاقاتي كه در درون امپراطوري سلطه روي مي‌دهد حائز اهميت است و يا نمي‌توان آنرا باور نمود؟ - اريك رينود: مطمئناً نگاه من به اينگونه نيست. علت اتخاذ چنين رويه‌اي در اين كتاب آن است كه در نگاه من حوادثي با منشا 11 سپتامبر به هيچ وجه قابل تحمل نيست و به همين خاطر من اين كتاب را به نگارش درآورده‌م. انتخاب چنين زاويه نگاهي براي بررسي حوادث 11 سپتامبر از آن جهت صورت گرفت كه در فرانسه شناختي كافي نسبت به نحوه آغاز سومين هزاره ميلادي كه همراه با فاجعه بوده است، وجود ندارد. در جامعه فرانسه زبان اروپا و علي الخصوص در كشور فرانسه صحبت كردن مردم در مورد حادثه 11 سپتامبر تنها به شكل محكوميت تمام و كمال مسببان اين واقعه، دشنام دادن به آنها و ناله و نفرين كردن صورت مي‌پذيرد. خواست من از نگارش اين كتاب آن بوده است تا سنگ بناي بحث و گفتگويي سالم ميان شخصيت‌هاي بزرگ صاحبنظر آن هم در خصوص پديده‌اي بنا گذاشته شود كه چهره دنيا را كاملاً تغيير داده است. واضح است كه من با داشتن چنين نگاهي آن هم با بيشترين توجه به حوادث روي داده و حوادثي كه اكنون روي مي‌دهند سلطه جابرانه آمريكا بر منطقه خاورميانه و اهداف بعدي آن در طرح سلطه مانند روسيه و چين را مورد ملاحظه قرار داده‌ام. تلاش من بر آن بوده است تا مردم در جريان حوادثي قرار گيرند كه واقعاً در پس پرده حادثه 11 سپتامبر 2001 روي داده است. اكنون نيز من احتمالاً با كنجكاوي به بررسي ابعاد ديگري از مسئله خواهم پرداخت. بسيارند مطالبي كه بايد در اين خصوص به نگارش درآيند. انتهاي پيام/